شخصیت ایستا(static)نیست بلكه پویا(dynamic)یاپیوسته درحال تغییراستوقتی ازشخصیت فردسخن می گوییم به یكتاوبی نظیربودن اوتوجه داریم زیرا دوفردهم شخصیت نمی توان یافتدرواقع،شخصیت فردهمان است كه باضمیر«من»یاكلمه«خود»(self) ازآن تعبیرمی كندومنظورشناخت شخصیت فرد،شناخت تركیب وسازمان رفتاراوبه صورت تمامی وكلّیت است
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
بررسی رابطۀ ویژگیهای شخصیتی وسلامت روان دربین دانش آموزان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چكیده ز
تقدیروتشکر و
تقدیم به ه
فصل اول(كلیات پژوهش) 1
مقدمه 2
بیان مسئله 4
ضرورت واهمیت تحقیق 6
اهداف تحقیق 8
فرضیه های تحقیق 8
متغیرهای تحقیق 8
تعاریف نظری 8
تعاریف عملیاتی 9
فصل دوم(پیشینه پژوهش) 10
شخصیت ومفهوم آن 11
ضرورت مطالعه وشناخت شخصیت 13
نظریه های شخصیت(شخصیت ورویكرد روانكاوی) 14
نظریه تحلیلی یونگ 15
نظریه پویایی روانی –اجتماعی 16
نظریه بودائیسم درباره شخصیت انسان 18
نظریه اسلام درباره شخصیت انسان 20
الگوی شخصیت 21
پایداری شخصیت 22
تغییردرشخصیت 23
شخصیت سالم 24
ساختارشخصیت 26
همسانی شخصیت 29
تعریف سلامت روانی 30
تاریخچه سلامت روانی 30
كلیدسلامت روانی 32
چرابایددرموردسلامت روانی بدانیم؟ 32
اعتمادبه نفس،كلیدسلامت روانی 33
نظریه های سلامت روانی 34
1-الگوی گوردون آلپورت 34
2-الگوی كارل راجرز 35
3- الگوی كارل گوستاو یونگ 35
4-الگوی ویكتورفرانكل 36
5- الگوی اریش فروم 36
6-الگوی آبراهام مزلو 37
7-الگوی فریتس پرلز 38
تحقیقات انجام شده درزمینه سلامت روان وویژگی های شخصیتی 38
فصل(روش تحقیق) 42
روش تحقیق 43
جمعیت هدف 43
روش نمونه برداری وتعدادآنها 43
ابزاراندازه گیری 43
روش جمع آوری داده ها 49
فصل چهارم(تجزیه وتحلیل آماری) 50
تجزیه وتحلیل آماری 51
جدول1-4نمرات ویژگی های شخصیت وسلامت روان دانش آموزان دخترمقطع سوم دبیرستان 53
جدول شماره 2-4محاسبه ضریب همبستگی از راه اعدادخام(دختران) 55
جدول 3-4 محاسبه ضریب همبستگی پیرسون نمره های سلامت روان ویژگیهای شخصیتی دانش آموزان دخترمقطع سوم دبیرستان 57
جدول 4-4 مرات ویژگی های شخصیت وسلامت روان دانش آموزان پسرمقطع سوم دبیرستان 58
جدول 5-4 محاسبه ضریب همبستگی ازراه اعدادخام(پسران) 60
جدول 6-4 محاسبه ضریب همبستگی پیرسون نمره های سلامت روان ویژگیهای شخصیتی دانش آموزانپسرمقطع سوم دبیرستان 62
جدول 7-4 محاسبه آزمون معناداربودن ضریب همبستگی 64
جدول8-4 محاسبه آزمون معناداربودن ضریب همبستگی 66
جدول9-4محاسبه آزمون معناداربودن ضریب همبستگی 68
چدول شماره 10-4 نمرات سلامت روان دانش آموزان دختر وپسرمقطع سوم دبیرستان 69
جدول شماره 11-4 محاسبه آزمون معناداربودن ضریب همبستگی 72
فصل پنجم (بحث ونتیجه گیری) 73
بحث ونتیجه گیری 74
محدودیتهای تحقیق 76
پیشنهادات پژوهش 76
منابع ومآخذ 77
پیوست الف- پرسشنامه تست شخصیتی فارسی NEO(كامل) 79
پیوست ب- پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) 99
چكیده
پژوهش حاضر باهدف بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی وسلامت روان دربین دانش آموزانت مقطع دوم متوسطه انجام شد.نمونه موردمطالعه پژوهش حاضر 80 نفر(40دخترو40پسر)بودكه ازدانش آموزان مقطع متوسطه به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند.ابزارمورداستفاده دراین تحقیق پرسشنامه شخصیتی نئووپرسشنامه سلامت روان بودكه پس ازجمع آوری اطلاعات فرضیه های چهارگانه تحقیق بااستفاده ازروش آماری ضریب همبستگی پیرسون وآزمون T موردآزمون قرارگرفت ونتیجه نشان دادكه بین ویژگی شخصیتی روان نژندی ،برونگرایی،دلپذیربودن وسلامت روان رابطه معناداری وجود ندارد.همچنین نتیجه تحقیق نشان دادكه بین سلامت روانی دختران وپسران تفاوت معناداری وجود ندارد.
فصل اول
كلیات پژوهش
مقدمه
شخصیت(Personality)شامل كل وجود فرداست و وضع عمومی بدن ،مهارتها،رغبت ها،امیدها،وضع ظاهر،احساسات وهیجانها،عادتها،هوش،خصوصیات اخلاقی،فعالیت ،معتقدات وافكار فردرادربرمی گیرد.شخصیت شامل آنچه فردامروزه هست وآنچه امیدواراست بشود می باشد.پس هرصفتی كه فردرا ازافراددیگرمتمایزمی كندجنبه ای ازشخصیت اوراتشكیل می دهدكه ممكن است این صفت ازصفتهای بدنی باشدمانند نیرو،چاقی،لاغری،زیبایی،زشتی،و..... یاذهنی مانندهوش،استعداد،نوع افكار وعقایدو.... یاهیجانی وعاطفی مانندترسویی وبی باكی،عصبانیت وآرام بودن ،ویااخلاقی مانندراستگویی ،دروغگویی ،سهل انگاری وهمچنین ممكن است این صفت ،موروثی باشدمانندقد،رنگ پوست،رنگ موی سر،یااكتسابی مانندگرایش هاومعتقدات دینی وسیاسی وبنابراین ،می توان گفت :شخصت هرفردكل خصایص بدنی،ذهنی وعاطفی و اجتماعی واخلاقی – اعم ازموروثی و اكتسابی – هستندكه او رابطور آشكار ازدیگران مشخص می كند.
شخصیت ایستا(static)نیست بلكه پویا(dynamic)یاپیوسته درحال تغییراست.وقتی ازشخصیت فردسخن می گوییم به یكتاوبی نظیربودن اوتوجه داریم زیرا دوفردهم شخصیت نمی توان یافت.درواقع،شخصیت فردهمان است كه باضمیر«من»یاكلمه«خود»(self) ازآن تعبیرمی كندومنظورشناخت شخصیت فرد،شناخت تركیب وسازمان رفتاراوبه صورت تمامی وكلّیت است(شعائری نژاد،1374).
روانپزشكان فردی راازنظر روانی سالم می دانندكه تعادل بین رفتارها وكنترل او درمواجه بامشكلات اجتماعی وجود داشته باشد.از این دیدگاه انسان ورفتارهای اودرمجموع یك سیستم درنظرگرفته می شود.كه براساس كیفیات تاثیروتأثر متقابل عمل می كنند.بااین دید سیستمیك ملاحظه می شودكه چگونه عوامل متنوع زیستی انسان برعوامل روانی اجتماعی اوتاثیرگذاشته وبالعكس ازآن اثرمی پذیرد. به عبارت دیگر دربهداشت وتعادل روانی انسان به تنهایی مطرح نیست بلكه آنچه موردبحث قرارمی گیرد پدیده هایی است كه دراطراف اووجود داردوبرجمع سیستم ونظام اوتاثیرمی گذارندوازآن متأثرمی شوند.پس ازدیدروانپزشكی سلامتی عبارت است ازتعادل درفعالیت های زیستی،روانی،واجتماعی افراد كه انسان ازاین تعادل سیستمیك وساختار های سالم خودبرای سركوب كردن وتحت كنترل درآوردن بیماری استفاده می كند.روانكاوان وطرفداران فرضیه های روانكاوی (روان تحلیلی)ازشخصیت ایده آل صحبت می كنندو«من[1]» رامیانجی بین خواسته های «نهاد[2]» وكنترل و مؤاخذه «فوق من[3]» می دانندوبهنجاری رامیانجیگری صحیح ومنطقی بین دوقدرت«نهاد»و«ابرمن»می دانند- روانكاوان به مراحل مختلف رشد روانی وعملكردصحیح وخالی ازتعارض الگو،استفاده ازمكانیسم های دفاعی سازنده درضربه ها وفشارهای شدید را دلیل برسلامت وتعادل روان می دانند.كارهای اریكسن[4] وهارتمن[5] نیزبه منظورتأیید این نظریه است(میلانی فر،1376).
بیان مسئله
ازدیرباز مفهوم شخصیت موردتوجه حكما ودانشمندان بوده است وبخصوص ارتباط آن باموضوعات اخلاقی ،رفتاری ،اجتماعی ازمباحث مهم واساسی به شمارمی رود.
درباره شخصیت و ویژگیهای آن نظریه ها ودیدگاههای بسیارمختلف وهمچنین تعاریف بسیاری برای آن ارائه شده است.
رایج ترین برداشت وتعریفی كه محققان وروان شناسان داشته اندعبارت است ازمجموعه ویژگیهای جسمانی ،روانی ،رفتاری كه هركدام را ازافراد دیگرمتمایزومنحصربه فردمی كند(كریمی ،1374).
یكی از ابتدایی ترین اموری كه درجهت رشد وتوسعه هرعملی انجام می پذیردطبقه بندی كردن آن است وشخصیت نیزازاین قاعده مستثنی نبوده است .روان شناسان طبقه بندی های مختلفی درمورد شخصیت داشته اند وبرای هرطبقه نیزویژگیها وخصوصیات خاصی درنظرگرفته اند وانواع مختلف شخصیت را ارائه داده اند.
تامین سلامتی افرادجامعه یكی ازمهمترین مسائل اساسی درهركشوری محسوب می شودكه بایدآن راازدیدگاه سه بعدی جسمی ،روانی واجتماعی نگریست(شاملو،1372).
بعدروانی بهداشت دربسیاری ازكشورهای درحال توسعه بنابه دلایل مختلف موردتوجه كافی قرارنگرفته است.سازمان بهداشت (1993)معتقداست دركشورهای درحال توسعه حجم مشكلات رفتاری و روانی رو به فزونی است وبی توجهی به آن درابعادفردی وخانوادگی واجتماعی اثرات سوء وغیرقابل جبرانی به جای می گذارد(حسینی،1371).
درگذشته فرد درانجام وظیفه خودبا آهنگی یكنواخت اعمال تكراری وساعت هاكارمداوم درگیربود.امروزه هرفردفعالی با«شوك آینده»روبروست.این شوك درتمام سطوح قابل لمس است.براساس گزارش سازمان جهانی بهداشت ،اختلالهای روانی،اختلالهای جدی وشایع هستندكه درسرتاسر دنیامشاهده می شودو دو پنجم ازتمامی ناتوانی ها به علت اختلالهای روانی،روانی اجتماعی وعصبی بود.واین مواردیك پنجم ازكل مراجعین به مركزبهداشت عمومی راتشكیل می دهند.(آزاد،1375).
اگرنیازهای زیستی و ورانی فردبه طورخود به خودارضاء می شدزندگی واقعاً آسان بود ولی چنان كه می دانیم موانع زیادی،خواه محیطی وخواه درونی وجود داردكه مخل ارضای نیازهاهستند.این موانع موجب فشارروانی درفرد می گردند(آزاد،1375).
آنچه مسلم است اول بایددرنظرگرفت كه زندگی آدمی ازبدوتولد تامرگ مجموعه مبارزات باطبیعت است منتهی درهرمرحله ای ودرهرموردی به نحو مخصوص انجام می گیرد.بشردرطول زندگی بارویدادهای زیادی برخوردمی كندكه باعث بروز برخی مسائل روانی وجسمی می گرددوبدین سبب است كه بهداشت روانی جامعه راتهدیدمی كندالبته هرچنداین عوامل چاشنی زندگی است ولی هیچ كس نمی تواندبدون آن زندگی كند.پس مسأله اصلی تحقیق حاضراین است كه آیابین ویژگیهای شخصیتی وسلامت روانی رابطه وجود دارد؟
ضرورت واهمیت تحقیق
مسئله بهداشت روانی وتامین سلامت روانی انسانها،موضوعی مهم وحیاتی است،اماساده نیست .بزرگترین آفت این مسئله ساده انكارونگاه تك بعدی به آن است.تامین بهداشت روانی جامعه مانند هرموضوع فرهنگی،نیازبه نگرشی تعاملی واقداماتی چندجانبه ونظامندومنسجم دارد.
....انسانهای به ظاهرسالم امروز ،به راحتی ممكن است واردمرزناسلامتی شوند.بسیاری ازانسانها باكمك های مختصرراهنمایی ومشاوره ویاحمایت های مالی – اجتماعی وبهبود شرایط زندگی وبهره مندی ازشادابی فرهنگی ،می توانندسالم بمانندوسالم زندگی كنند(اصلانی،1382).
باتوجه به اینكه بسیاری ازرفتارهایی كه انجام می دهیم برگرفته ازشخصیت ماانسانها است وهمینطور تحقیقات زیادی كه روانشناسان درموردشخصیت و ویژگی های آن انجام داده اندبه این نتیجه رسیده اندكه شخصیت از زمان تولدتاخاتمه عمردرحال شكل گرفتن وتكامل است وهیچگاه نمی توان ازآن به عنوان حالتی ثابت وغیرقابل تغییرسخن گفت وهمین طور نقش محیط و وراثت رادرتكوین شخصیت مهم بیان كرده اند وهمین طورازعوامل محیطی نقش خانواده رایاداوری می كنیم كه درچگونگی تكوین شخصیت كودك اثرمهمی داردوبعدازخانواده ،مدرسه واجتماع هركدام نقش خاص خود را دارند.وتحقیقات زیادی رابطه بین ویژگیهای شخصیت وشخصیت سالم باسلامت روان بالارا نشان داده است كه دلیلی دیگربرای اثبات این رابطه است وازآنجا كه عمده شخصیت انسان دركانون خانواده ودرارتباط باپدرومادر شكل می گیرد.این تحقیق می تواندتلنگوری برپدرومادران وهمچنین كسانی كه درشكل گیری شخصیت كودكان نقش دارندباشدتامتوجه اهمیت وتاثیرشخصیت سالم برآینده وسلامت فرزندان باشدواین تحقیق همچنین می تواندمورداستفاده روان پزشكان وروانشناسان عمومی وروانشناسان شخصیت قراربگیردومهمترین فایده این تحقیق آن است كه بادریافت نتایج می توانیم درتعلیم وتربیت زمینه هایی رافراهم آورده تادانش آموزان دچارمشكل ومسائل عدیده نگردند.
اهداف تحقیق
ازاهداف مهم این پژوهش می توان به مواردزیراشاره كرد:
1- تعیین رابطه ویژگیهای شخصیت وسلامت روان
2- تعیین سلامت روان دردختران وپسران ومقایسه آن دربین دوجنس
فرضیه های تحقیق
1- بین روانژندگرایی وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
2- بین برونگرایی وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
3- بین دلپذیربودن وسلامت روانی رابطه وجود دارد.
4- بین سلامت روانی دختران وپسران تفاوت وجود دارد.
متغیرهای تحقیق
1- ویژگیهای شخصیت(متغیرمستقل)
2- سلامت روانی(متغیروابسته)
3- جنسیت (متغیر تعدیل کننده)
4- مقطع تحصیلی (متغیر کنترل کننده)
تعاریف نظری
ویژگیهای شخصیت:عبارت است از مجموعه ویژگیهای جسمی،روانی ورفتاری كه هرفردراازافراد دیگرمتمایزمی كند. سلامت روان: تسلط ومهارت ارتباط صحیح بامحیط به خصوص درسه فضای مهم زندگی «عشق،كار،تفریح».
تعاریف عملیاتی
ویژگی شخصیت:عبارتندازنمره ای است كه آزمودنی هاازآزمون نئو بدست خواهندآورد.
سلامت روان:منظور ازسلامت روانی نمره ای است كه آزمودنی هاازپاسخ دهی به آزمون CHQ دریافت می كنند.
فصل دوم
پیشینۀ پژوهش
شخصیت ومفهوم آن
صاحبنظران حوزه شخصیت وروان شناسی ازكلمه شخصیت تعریفهای گوناگون ارائه داده اندازنظرریشه ای ،گفته شده است كه شخصیت كه برابر معادل كلمهPersonaluty یاPersonalite فرانسه است درحقیقت ازریشه لاتین Persona گرفته شده است كه به معنی نقاب یاماكسی بودكه دریونان و روم قدیم بازیگران تئاتر برچهره می گذاشتند.این تعبیر تلویحاًاشاره به این مطلب داردكه شخصیت هركس ماكسی است كه اوبرچهره خودمی زندتاوجه تمیز اوازدیگران باشد.
در زبان عامه شخصیت به معانی دیگری به كارمی رود؛مثلاً،وقتی گفته می شودكه هركسی باشخصیت است ؛یعنی اینكه او دارای ویژگیهایی است كه می تواندافراددیگر راتحت نفوذ خودقراردهدیامتانت و وقارویژه ای دارد.همین طوردرنقطه مقابل آن بی شخصیت به معنی داشتن ویژگیهای منفی است كه البته بازهم دیگران راتحت تأثیرقرارمی دهد،امادرجهت منفی.همچنین كلمه شخصیت درعرف به عنوان چهره مشهوروصاحب صلاحیت در حوزه های مختلف به كارمی رود،همچون شخصیت سیاسی،شخصیت علمی،شخصیت هنری وازاین قبیل.اما در روان شناسی ،شخصیت به مفهوم متفاوت ازآنچه ذكرشده تعریف می شودو روان شناسان هركدام تعریفهای متعددی ازشخصیت و مفهوم آن داشته اندكه به ذكرتعدادی ازآن هاپرداخته می شود.
كاتل[6] درتعریف شخصیت چنین می گوید«شخصیت چیزی است كه اجازه پیش بینی رفتارشخص رادرشرایط و اوضاع و احوال معین به فردمی دهد».
«شخصیت مجموعه تفكیك ناپذیرآن خصایص بدنی ونفسانی است كه شناخته دوستان نزدیك شخص یابه عبارت دیگر،آن نقاب یا ماسكی است كه فردبرای سازش بامحیط ،كه درحقیقت نوعی بازیگری درصحنه زندگی است،به چهره خود نهاده است»(ایزدی به نقل ازكریمی،1351).
تعریف شلدون ازشخصیت این است كه «شخصیت سازمان پویای جنبه های ادراكی وانفعالی وارادی وبدنی فرد وآدمی است».
شخصیت مجموعه ای پایدارازویژگیها وگرایشهاست كه مشابهت وتفاوتهای رفتارروان شناختی افراد(افكار،احساسات واعمال)راكه دارای تداوم زمانی بود.وممكن است به واسطه فشارهای اجتماعی وزیست شناختی موقعیتهای بلاواسطه شناخته شوندیابه آسانی درك نشوند،مشخص می كند(مدی به نقل ازكریمی،1972).
شخصیت عبارت است ازالگوهای رفتاروشیوه های تفكركه سازگاری فرد بامحیط راتعیین می كنند(آتكینسون وهیلگارد به نقل ازكریمی،1993).
اگر وجوه مشترك تعاریف فوق درنظرگرفته شوددیده می شودكه اولاً همه آنهابه یك رشته ازویژگیها وخصوصیات جسمی و روانی اشاره دارند.
ثانیاً درهمه تعریفها به مسئله تمایز،افتراق ومشخص كردن فردازافراددیگربه طورتلویحی اشاره شده است پس می توان گفت كه شخصیت عبارت است ازمجموعه ویژگیهای جسمی ،روانی،رفتاری كه هرفرد را ازافراددیگر متمایزمی كند(كریمی،1379).
ضرورت مطالعه وشناخت شخصیت
شناخت شخصیت ،ویژگیها،چگونگی شكل گیری ،عوامل مؤثر درایجادشخصیت ومسائلی ازاین قبیل از یك جنبه ارضای حس كنجكاوی ومیل به شخصیت جویی رادرانسان بدنبال داردزیرا این شناخت نوعی خودشناسی است وشخص هنگام مطالعه موضوعهای ذكرشده غالباً آن دانسته هاراباخود مقایسه كرده وتطبیق می دهد واحتمالاً بااین شناخت نوعی طبقه بندی انجام می دهدیعنی خود رادریكی ازتیپهای شخصیتی قرارمی دهدیاخودرا دارای ویژگیهای شخصیتی خاص می بیند.ازسوی دیگراین شناختها واطلاعات به شخص امكان می دهدكه درارتباط متقابل بادیگران موضع گیریهای مناسب وآگاهانه داشته باشد.اگرازجنبه دیگری هم به این شناخت بنگریم می بینیم كه داشتن اطلاعات ودانش لازم درباره شخصیت تنهابه كارعادی دانستن برخی رفتارهادرمراحل مختلف رشدشخصیت نمی آیدبلكه این دانش درپیشگیری یااقدام اجتماعی درموردبروزاختلالها ونابسامانیهای شخصیتی نیزمی تواندبه كمك فردبیایدوچنانچه اختلالهایی بروز كندبااستفاده ازدانش روان شناسی شخصیت می توان چاره جویی كردوازوخیم ترشدن اوضاع جلوگیری نمود(كریمی،1379).
نظریه های شخصیت
شخصیت و وریكردروانكاوی
به عقیده فرویدآنچه سبب فعالیت وپویائی انسان می شودانرژی كلی حیات است كه ازدوبخش سازنده ومخرب تشكیل می شود.بخش سازنده همان نیروی زندگی[7] است كه درخدمت انگیزه صیانت ذات بوده ومی كوشدزندگی ماراحفظ كند(لیبیدو[8]).درمقابل این نیرو،محرك مرگ[9] قرارداردكه همواره سعی داردمارابه سوی مرگ سوق دهد.این انگیزه شخص رابه سوی خودازادی ،خودكشی ورفتارهای پرخاشگرانه سوق می دهد.
ساختارشخصیت انسان ازنظرفرویددارای سه وجه مشخص است:
الف- نهاد[10]:مركب ازغرائز،تمایلات وخواسته های مشخص است.اصرارنهادبرارضای بدون قیدوشرط این غرائز وتمایلات است.به عبارت دیگر ،نهادتابع اصل لذت است .همه كس نهادرادرهنگام تولدباخودبه همراه داردودرتمام طول زندگی خودنیزآنرا باخود به همراه دارد.
امابایدتوجه داشت كه نهادهمیشه منبع شرّ وبدی نیست بلكه نهاداست كه مارابه رفع نیازهایی چون گرسنگی،تشنگی ،گریزازمخاطرات ونظایرآنها برمی انگیزدوبه فعالیت وا می دارد.البته نهادجنبه های منفی وخواسته های نامعقول وغیرمعقول نیزدارد،امادراین زمینه هانهادغالباً بامن ومن برتردرتعامل است وعمدتاًتحت كنترل آنهاقراردارد.
ب- من[11] یاخود:گفتیم كه نهادتابع هیچ قید وبندی نیست وارضای صرف تمایلات ونیازها را می طلبد.ازسوی دیگرجامعه ومحیط نیزمی تواندپای بندنبودن به هیچ اصلی رابپذیرد.بنابراین وجه دیگری ازشخصیت فرددراینجا واردعمل می شودكه تابع اصل واقعیت است .یعنی ازیكسوبه ارضای خواسته هاوتمایلات همت می گماردوازسوی دیگر این ارضاء رادرچارچوب مقررات وضوابط قابل اجتماعی تحقق می بخشد.
ج- من برتریافراخود[12] :فراخود درحقیقت نقطه مخالف وضدنهاداست یعنی هراندازه نهادكوشش به ارضای بدون چون وچرای غرائز وتمایلات دارد،فراخود سعی درمحدود كردن ومحروم كردن ماازهمه لذتها وارضای نیازهادارد.محتوای فراخود كه درنظریه فرویدمعادل وجدان اخلاقی است،عبارت ازایده آلهای انسانی واخلاقی وحربه كنترل وسانسور شخصیت است.توجه فراخود به كمال است نه لذت وخوشی (كریمی،1378).
نظریه تحلیلی یونگ
یونگ برای افرادانسانی،برحسب آنكه بیشترمتوجه عالم درون باشند،یاعالم بیرون ،دوتیپ شخصیتی قائل است .گروه اول را درون گرا[13] وگروه دوم را برون گرا[14] می نامددرتعریف برونگرایی یونگ می گوید«وقتی توجه به امورواشیاء خارج چنان شدیدباشدكه افعال ارادی وسایراعمال اساسی آدمی صرفاً معلول مناسبات اموروعوامل بیرونی باشدونه حاصل ارزیابی ذهنی،این حالت برون گرایی خوانده می شود.برعكس شخص درونگراغالباًمتوجه عوامل درونی وذهنی است وزیرنفوذاین عوامل قراردارد.تردیدی نیست كه او شرایط و اوضاع واحوال بیرونی رامی بیند.اماعوامل وعناصر ذهنی دراوبرتری ومزیت دارندوحاكم براحوال ورفتاراوهستند.»
علاوه براین دوتیپ شخصیتی ،یونگ برای آدمی چهاركاركرد[15] نیزقائل است كه عبارتندازاحساس[16] ،شهود[17] ،عاطفه[18] وتفكر[19] ،كه تركیب آنها بادوتیپ ذكرشده جمعاً هشت تیپ شخصیتی ایجادمی كندیعنی برونگرای احساسی،درون گرای عاطفی وبرون گرای متفكر،درون گرای متفكر.یونگ این گروهها راباروشهای بالینی وبااستفاده از روان درمانی به دست آورده است(كریمی،1378).
نظریه پویایی روانی – اجتماعی (كارن هورنای)
هورنای درسال 1885 میلادی درآلمان به دنیاآمدودرسال 1952 میلادی درآمریكا فوت كرد.اودراصل ازپیروان فرویدبود،ولی بسیاری ازنظریات اوراتغییر داد.هورنای پس ازسالها مطالعه وبررسی به این نتیجه رسیدكه انگیزه اصلی رفتارانسان ،احساس امنیت[20] است.اگرفرد درابطه بااجتماع وبه خصوص كودك در رابطه باخانواده احساس امنیت خودرا ازدست بدهد،دچاراضطراب اساسی[21] می شود.
هورنای اضطراب اساسی راعبارت می داند ازاحساس منزوی شدن ،بیچارگی وبی پناهی در دنیایی كه بالقوه خطرناك وترسناك است.عواملی كه ازطرف جامعه وبه خصوص خانواده دركودك ایجاداحساس ناامنی می كند،عبارتند از تسلط زیاد،به خصوص خانواده دركودك ایجاد احساس ناامنی می كند،عبارتندازتسلط زیاد،بی تفاوتی ،رفتاربی ثبات ،عدم احترام برای احتیاجات كودك ،توجه ومحبت بیش ازحعدم گرمی وصمیمیت كافی،تبعیض،محافظت شدید ،واگذاری مسئولیت زیادویاعدم آن ،پرخاشگری وخشونت برای كسب احساس امنیت ،كودك درمقابل این عوامل روشهای مختلفی ازخود نشان می دهدوهمانهارافرامی گیرد.این رفتارها نوع شخصیت ومنش اوراتشكیل می دهند.
به نظر هورنای ،نیازهای روانی افرادرامی توان به سه دسته تقسیم كرد:
الف)نیازبه رفتن به سوی مردم[22] ؛كه خودشامل چندنوع ،ازجمله نیازبه محبت می شود.
ب)نیازبه دورشدن ازمردم[23] ؛مانندمیل به استقلال.
ج)نیازبه مخالفت بامردم[24] ؛مانندنیازبه قدرت.
هركدام ازاین الگوها ،جهت بینش وعمل فردنسبت به خود ودیگران راتعیین می كند.عدم تعادل واختلال دراین سه نوع نیاز،ناهنجاریها رابوجود می آورد.انسان ناسالم ازنظرروانی كسی است كه در دوران زندگی وبه خصوص دردوران پراهمیت كودكی ،بامشكلات عدیده وشدید اجتماعی روبروبوده است .این مشكلات سبب به هم ریختن توازن سه الگوی نیازهای زندگی می شود(شاملو،1377).
نظریه بودائیسم درباره شخصیت انسان
بودائیسم كه بین آئین های اخلاقی ازنظرقدمت،طولانی ترین تاریخچه راداردتوسط مؤسس آن گائوتامابودا[25] (438 تا 535 قبل ازمیلاد مسیح)ارائه شد.
درفلسفه بودا،آنچه رامی توان نزدیك به مفهوم شخصیت دانست .مفهوم «آتا[26]»است كه در روانشاسی غربی «خویشتن»نامیده می شود.البته بااین تفاوت اصلی كه ازدیدگاه آتا ،خویشتن ثابت ومداومی درانسان وجود ندارد.وشخصیت انسان ،مجموعه ای ازخصوصیات ،جریانات وحالات گذراوناپایدارجداازهم هستند.آنچه «خویشتن»راتشكیل می دهند،مجموعه است ازقسمت های مختلف بدن ،تفكر،احساس،خواهش ها،ادراكات،حافظه وامثال آن.
به عقیده ابهیدهاما،شخصیت انسان مانندرودخانه ای است كه شكل و موجودیت كلی آن ثابت است،ولی وجود آن دائماً جریان وتغییر می یابدوحتی یك قطره آن نیزمانند لحظه قبل نمی ماند.
ما ممكن است «خویشتن »رامجموعه ای ازتفكر،ادراكات ،خاطرات واحساسات بدانیم؛ولی همه این پدیده ها ،قسمتی ازیك مجموع سیال،متحرك ودائم التغییراست .ازاین دیدگاه ،هیچ عملكردی ازعمل كننده،هیچ ادراكی از ادراك كننده وهیچ واقعیت موجودی ،جدااز آگاهی وهشیاری انسان وجود ندارد.
مطالعه شخصیت دربودائیسم براساس مفاهیم پیچیده ای مانندنهاد،ناخود آگاه وفراخودقرارنگرفته است؛بلكه برپایه بررسی یك سلسله ازوقایع استواراست.واقعه اساسی موردمطالعه ،رابطه موجود بین یك وضع روانی فردمانندخواسته یامیل،ویك عامل خارجی مانندیك تابلوی نقاشی یاغذای مطبوع،است.وضع روانی یك فرددائماًازیك لحظه به لحظه دیگردرحال تغییراست.
شناخت عوامل روانی ،كلیدشناسایی كاما[27]است.كاما یكی ازمفاهیم اساسی دربودائیسم است.لغت كاما درابهیدهاما یعنی «انگیزه هرعمل انسان یك حالت یاوضع روانی است كه زیربنای آن عمل خاص قرارمی گیرد.»ازاین دیدگاه ،رفتارانسان دراصل نه خوب است ونه بد،طبیعت خوب یابدبستگی داردبه انگیزه یانیت فكری كه برآن اساس بوجودآمده است.به طوركلی ،آنچه انسان انجام می دهد،محصول نحوه تفكرخوداواست.
انواع اصلی شخصیت مطابق ابهیدهاما عبارتنداز:
نظریه اسلام درباره شخصیت انسان
ازدیدگاه اسلام ،انسان مخلوقی است كه هنگام زاده شدن،بالقوه كمالاتی داردكه می تواندبه آنهافعلیت بخشدوهمچنین فطرتی حیوانی داردكه براثرافراط وتفریط درآن ،سبب ایجاد دشواریهایی برای خود ودیگران می شود.انسان ازنظرساختمان جسمی،تمایلات غریزی ،شهوات وخواسته هایش،شبیه سایرحیوانات است؛ولی ازسه بعدباآنها وجه تمایزعمیقی داردكه عبارتنداز:
الگوی شخصیت
اصطلاح «الگو»(Pattern) به معنای طرح یاشكل بندی یاهیأت (Configuration)است.به نظرسیستم های روانی- فیزیكی سازندگان شخصیت فردكاملاًبا همدیگربستگی دارندوشخصیت درواقع،محصول تعامل یاتفاعل آنهاست.دومؤلفه مهم الگوی شخصیت عبارتنداز:هسته یا«خودپنداری»و ویژگی ها(traits)كه تحت تاثیرهسته می باشند.
درباره «خودپنداری»قبلاًسخن گفتیم واشاره كردیم كه خودپنداری واقعی مفهومی است كه هركس خویشتن دارد و می داندكیست وچیست.وشخص به وسیله روابطش بادیگران و واكنش های آنها نسبت به او آن رادرمی یابدیعنی پی می بردواقعاً كیست.خودپنداری آرمانی تصویری است كه شخص دوست داردآن باشد.هركدام ازاین دونوع خودپنداری دارای جنبه بدنیروان شناختی است.
جنبه بدنی مفهومی است كه شخص ازظاهرش،جنس خود،اختصاصاتش ،اهمیت بدنش دررابطه بارفتارش ،و وجهه ای كه بدنش درچشم دیگران به اومی بخشد، دارد.جنبه روان شناختی مفهوم یامفاهیمی است كه شخص ازتوانایی ها وناتوانانی خود،ارزش،وروابطش بادیگران دارد.ابتدااین دوجنبه ازهم جداهستندولی بتدریج با بزرگ شدن كودكان آن دوباهم تركیب می شوند.
ویژگی ها صفات ویژه رفتاریاالگوهای سازگارندازقبیل واكنش های شخصی به ناكامی ها،شیوه های برخوردبامشكلات،رفتارپرخاشگرودفاعی ورفتاركناره گیری ازدیگران.ویژگیهاتحت تاثیرخودپنداری قرارمی گیرندوباآن تركیب می شوند.ویژگیهادوخاصیت برجسته دارند:فردیت كه درتغییركلیت یك ویژگی خاص دیده می شودتادرویژگی مخصوص آن شخص .مانند الگوی رفتاری كه ازیك فردفقط دریك موقعیت ظاهرمی شودنه درمواردمشابه دیگر.وهمسانی كه شخص درموقعیت های همانندوتحت شرایط همسان تقریباًبه یك شیوه رفتارمی كند.(شعاری نژاد،1374).
پایداری شخصیت
اصطلاح «پایداری»(Persistence)به معنای «دیرپایی»و«بازپیدایی»است نه به این معناكه تغییری پیدانمی شود به عبارت دیگر ،منظورازپایداری شخصیت این است كه ویژگیهای فردگرایش دارندبه اینكه نسبتاًپایداربمانندوتغییرنیابند.یابه گفته آلپورت(Allport)«حقیقت مهم درباره شخصیت،پایداری نسبی وسازمان بی نظیرآن است».
عوامل مؤثردرپایداری شخصیت ازاین قرارند:
وراثت:آن ویژگی كه مستقیماًیاغیرمستقیم به وراثت مربوط است بیشترثبات خواهد داشت.
پرورش كودك:روش پرورش كودك وگرایش های شخصی كه مدام ان رابه كارمی بردطبعاًنوع خودپنداری كودك راتقویت می كند.
ارزشهای والدینی:ویژگی های شخصیت كه برای والدین ارزش بالایی دارندیاباپاداشهای ایشان تقویت می شوندودرنتیجه پایداری بیشتری پیدامی كند.
ایفای نقش:نقش كه كودكان یادمی گیرنددرخانه ایفاكننددرخودپنداریهای انهااثرمی گذارد؛زیرااین نقش در دوران كودكی پایدارمی شود.
محیط اجتماعی:وقتی كودكان خودراآنچنان ببینندكه دیگران آنهارامی بینند همین نگرش خودپنداری وروش سازگاری ایشان رامشخص خواهدكرد.وتغییرات بعدی درمحیط اجتماعی ممكن است ،نتواندآن الگوی شخصیت راتغییردهد.
انتخاب درمحیط اجتماعی:شخصیت كودك یاویژگی مسلط براو انتخاب سازگاری اجتماعی اوراتعیین می كند.ضمن گردآمدن مداوم بااشخاص آن محیط،خودپنداری والگوهای خاش سازگاری تقویت می شوند(شعاری نژاد،1374).
تغییردرشخصیت
منظوراز«تغییر»گوناگون یادگرگون شدن است بدون این ضرورت،كه گونه دیگركامل ترباشد.خودپنداری و ویژگی درطول زندگی دگرگون می شوندواین تغییرویژگی هاممكن است كمی یاكیفی باشد.مثلاًدرتغییرات كیفی ویژگی هایك ویژگی نامطلوب اجتماعی به یك ویژگی مطلوب تبدیل می شود.درتغییرات كمی ویژگیها یك ویژگی ضعیف به یك ویژگی قوی عوض می شود.عواملی كه درتغییر شخصیت مؤثرعبارتنداز:
تغییرات بدنی:تغییرات بدنی ناشی ازنضنج،اختلال ساختی درمغز،اختلالهای عضوی،اختلال های غده ای ،صدمات،سوءتغذیه،داروها یابیماریها غالباً باتغییرات شخصیت همراهند.واین تغییرات عمدتاً درخودپنداری كودك اثرمی گذارند.
تغییرات محیطی :هنگامی كه تغییر درمحیط ،وضع كودك رادرگروه همگنان بهبودمی بخشداثرمساعدی روی خودپنداری خواهد داشت.اثرتنهاازتغییرات محیطی ناشی نمی شودبلكه معمول تغییری است كه دركودك پیداشده است.
فشارهای اجتماعی:كودك برای اینكه موردپذیرش وتایید اجتماعی قرارگیردویژگی های موردانتظار وتاییدجامعه رادرخودرشد وگسترش می دهد.
افزایش صلاحیت:افزایش كفایت وصلاحیت درمهارتهای حركتی یاذهنی اثرمساعدی درخودپنداری داردزیرابه كودك كمك می كنداحساس خودكم بینی رابه احساس برتری تغییردهد.
تغییرات نقش:تغییرنقش ازوابستگی وانقیاد به برابرنگری یارهبری درخانه،مدرسه،یاهمسایگی درخودپنداری كودك اثرخواهدگذاشت.
كمك تخصصی:روان درمانی به كودكان كمك می كندخودپنداری مساعدیامثبت را درخویشتن رشد وگسترش دهدزیرابه ایشان امكان می دهدكه علل خودپنداری نامساعدشان را كشف كنندوآنهارابه خودپنداری مساعدتغییردهند(شعاری نژاد،1374).
شخصیت سالم
سازگاری بهنجار یاعادی (normal)یك حالت نسبی است وهركودك گاهگاهی دچاراضطراب وتنش می شودورفتاری ازاوسرمی زندكه موردقبول خودودیگران واقع نمی شود.بنابراین ،كودكانی دارای شخصیت سالم هستندكه هدفهای واقعی رادنبال می كنند،می توانندنیازهای خود راارضاكنند،وشیوه اعمال ایشان ازلحاظ اجتماعی موردپذیرش است.یكی دیگرازخصایص شخصیت سالم كودك،رغبت اجتماعی اوست كه به دیگران به همان اندازه خودش توجه دارد،می توانددیگران رادوست بدارد،بادیگران همدردی می كند،به خود اعتماد دارد،می تواندمسئولیتی رابعهده بگیرد.كنفرانسی كه درسال 1951 برای مطالعه رفتاركودكان ونوجوانان درآمریكا تشكیل شده بودخصایص شخصیت سالم راچنین اعلام كرد:
ساختارشخصیت
«جورج كلی» شخصیت را روش خاص هرفرددرجستجوی پیداكردن وتفسیرمعنای زندگی می داند.به بیان دیگر «شخصیت ،امكان پیش بینی آنچه راكه فرددرموقعیتی خاص انجام خواهد دادفراهم می كند»(رأس،1373).
با توجه به نعاریف فوق به نظرمی رسدچندین تضاد آشكار دربرداشت ماازشخصیت وجود دارد:این تضادها عبارتند از:
ازاین تضادهای آشكار می توان گفت كه این امركاملاًممكن وعملی است كه شخصیت یك فردهم منحصربه فردودرعین حال دارای خصوصیات مشترك باشدونیزاین خصوصیت درطی زمان می تواند،هم ثبات وهم دسخوش تغییرباشدونیزاین كه وراثت ومحیط هردودرشكل گیری شخصیت نقش دارند.
ازدیدگاه فروید،شخصیت انسان به مثابه قطعه یخ بسیاربزرگی است كه دراقیانوس شناور است وفقط قسمت كوچكی ازآن آشكار ودرسطح آگاهی است(خودآگاه)وبخش عمده آن زیرآب یعنی درناخودآگاه قرارگرفته ودنیای وسیع خواستهاوتمایلات وانگیزه ها وعقایدسركوب شده ای است كه انسان ازانهاآگاهی ندارد(ناخودآگاه).این بخش ناخودآگاه،درحقیقت تبیین كننده اصلی رفتارماانسانهاست.
فرویدساختارشخصیت راشامل سه لایه «نهاد[30]»،«من[31]»و «من برتر»[32]می داند:
1- نهاد:نهادیه به اصطلاح قدما«نفس اماره»سرچشمه نیروی نفسانی بوده،ازغرایز اولیه ناخودآگاه انسان است كه هیچ گونه قیدوبندی نمی شناسد،وفعالیت آن براصل لذت استواراست و می خواهدبه سرعت ارضاشود.این نیروی روانی كه ناشی از اعمال حیاتی وسوز وسازبدن است مایه زندگی وپایه اصلی شخصیت است ومن ومن برترازآن منشعب می شوندوبرای فعالیتهای خودنیروی لازم راازآن می گیرند.
«نهاد»برای كاستن یاازبین بردن تنیدگیها وناراحتیها،یعنی پیروی از«اصل لذت»دو نوع فعالیت دراختیاردارد.«یك واكنش بازتابی[33] ودیگر نخستین كامیابی».واكنش بازتابی شامل مجموع حركات غریزی وافعال خود به خودی است مانندسرفه،عطسه وخمیازه.این كنشها معمولاً سبب كاستن تنیدگی می شوندوتاحدی رنج وناراحتی راازبین می برند.
اما«نخستین كامیابی»متضمن واكنش روانی پیچیده تری است وموجب به تصور درآوردن چیزهایی می شودكه می توانندتنیدگیهایی راكه ازبین بردنشان ازعهده حركات انعكاسی یابازتابی خارج است ،كاهش دهند؛مثلاً:سبب می شوندكه آدم گرسنه غذارادرنظر خودمجسم سازد؛یااگر آرزوی نیل به مقام یابدست آوردن مالی دارد،درعالم خیال شاهدمقصد رادرآغوش گیرد(سیاسی،1371).
2- من:«من»هسته اساسی شخصیت است وبارشد كودك وآشنایی اوباحقایق محیط تشكیل می شود.«من»مبین آموزش وفراگیری واقعیات زندگی است.این بخش درواقع،پیوند دهنده نهادومن برتروبه اصطلاح «دروازه بان»شخصیت است وبه انسان كمك می كندتانیازهایش رابراساس واقعیات ودرارتباط باان وبااستفاده ازامكانات واقعی برآورده سازدوازتنش دورنی بكاهد.كودك به وسیله «اصل لذت»(نهاد)هدایت می شود؛یعنی برآورده شدن فوری نیازهای خودرامی خواهدونمی تواندارضای آنهارابه تعویق اندازد.چنانچه مادراین كودك بایك موازنه بین محبت وارضای نیازهای او«اصل لذت»(من)رارهنمون باشد،كودك سالمی راازنظرشخصیت خواهد داشت.
3- من برتر:وقتی كودك دربرابر محیط واكنش نشان می دهد،نه تنها«من»رشد می كند؛بلكه نوعی آگاهی نسبت به «درست یانادرست»نیزدراوایجادمی شود.این آگاهی مبنای همان چیزی است كه معمولاًبه آن «وجدان اخلاقی»گفته می شودوفرویدآن را«من برتر»می خواند.بنابراین من برترشامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی هرفرداست كه به تدریج باآموزش وپرورش وتاثیرعوامل محیطی درضمیرناخودآگاه اوپدیدمی آید وبه وسیله پاداش وتنبیه استواروپایدار می گرددومی توانددرمقابل «نهاد»مقاومت كند.
دراینجابایدمتذكرشد كه نهاد،من ومن برترسه چیزجداازیكدیگرنیستند؛بلكه بارهبری من باهم دركارند.نیروی زندگی دراختیار«نهاد»است ومن ومن برترنیروی خودراازاومی گیرند.
می توان به طوركلی ،«نهاد»راجزءزیستی (بدنی)شخصیت ،«من» راجزءروانی شخصیت ،و«من برتر»راجزءاجتماعی شخصیت دانست(سیاسی،1371)(ستوده،هدایت اله،1381).
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : بررسی رابطۀ ویژگیهای شخصیتی وسلامت روان دربین دانش آموزان , طرح توجیهی بررسی رابطۀ ویژگیهای شخصیتی وسلامت روان دربین دانش آموزان , دانلود بررسی رابطۀ ویژگیهای شخصیتی وسلامت روان دربین دانش آموزان , روانشناسی , ضرورت مطالعه وشناخت شخصیت , نظریه های شخصیت(شخصیت ورویكرد روانكاوی) , دانش آموزان , تعریف سلامت روانی , تاریخچه سلامت روانی , ویژگیهای شخصیتی , پ