امروز: شنبه 12 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى

آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقىدسته: اقتصاد
بازدید: 25 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 66 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 104

آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى 1 پاك بودن محیط 2 نقش معاشران و دوستان نقش معاشران در روایات اسلامى تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى 3 تاثیر تربیت‏خانوادگى و وراثت در اخلاق رابطه اخلاق و تربیت‏خانوادگى در احادیث اسلامى 4 تاثیر علم و آگاهى در تربیت نتیجه رابطه علم‏» و اخلاق‏» در احادیث اسلامى 5 تاثیر فرهنگ جامعه د

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى

آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى

1- پاك بودن محیط

2- نقش معاشران و دوستان

نقش معاشران در روایات اسلامى

تاثیر معاشرت در تحلیلهاى منطقى

3- تاثیر تربیت‏خانوادگى و وراثت در اخلاق

رابطه اخلاق و تربیت‏خانوادگى در احادیث اسلامى

4- تاثیر علم و آگاهى در تربیت

نتیجه

رابطه <علم‏» و <اخلاق‏» در احادیث اسلامى

5- تاثیر فرهنگ جامعه در پرورش فضائل و رذائل

رابطه آداب و سنن با اخلاق در روایات اسلامى

چگونگى تاثیر <عمل‏» در <اخلاق‏» در روایات اسلامى

7- رابطه <اخلاق‏» و <تغذیه‏»

رابطه تغذیه و اخلاق در روایات اسلامى

صفات اخلاقى و اعمال اخلاقى


اضافه بر آنچه تاكنون براى پیشرفت‏برنامه تهذیب اخلاق گفته‏ایم، امور دیگرى وجود دارد كه تاثیر بسزائى در مبارزه با رذائل اخلاقى و تقویت اصول فضائل در وجود آدمى دارد كه از جمله امور زیر را مى‏توان برشمرد:

1- پاك بودن محیط

بى‏شك وضع محیط اجتماعى زندگى انسان اثر فوق‏العاده‏اى در روحیات و اعمال او دارد چرا كه انسان بسیارى از صفات خود را از محیط كسب مى‏كند. محیطهاى پاك غالبا افراد پاك پرورش مى‏دهد و محیطهاى آلوده غالبا افراد آلوده.

درست است كه انسان مى‏تواند در محیط ناپاك، پاك زندگى كند و بعكس در محیطهاى پاك سیر ناپاكى را طى كند و به تعبیر دیگر، شرایط محیط علت تامه در خوبى و بدى افراد نیست ولى تاثیر آن را به عنوان یك عامل مهم زمینه ساز نمى‏توان انكار كرد.

ممكن است كسانى قائل به جبر محیط باشند - همان‏گونه كه هستند - ولى ما هر چند جبر را در تمام اشكالش نفى مى‏كنیم اما تاثیر قوى عوامل زمینه ساز را هرگز انكار نخواهیم كرد.

با این اشاره كوتاه به قرآن باز مى‏گردیم و آیاتى را كه درباره تاثیر محیط در شخصیت انسان به دلالت مطابقى یا به اصطلاح التزامى سخن مى‏گوید، مورد بحث قرار مى‏دهیم:

1- والبلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذى خبث لایخرج الانكدا كذلك نصرف الآیات لقوم یشكرون (سوره اعراب، آیه‏58)

2- وجاوزنا ببنى اسرائیل البحر فاتوا على قوم یعكفون على اصنام لهم قالوا یا موسى اجعل لنا الها كما لهم آلهة قال انكم قوم تجهلون (سوره اعراف، آیه‏138)

3- وقال نوح رب لاتذر على الارض من الكافرین دیارا - انك ان تذرهم یضلوا عبادك ولایلدوا الافاجرا كفارا (سوره نوح، آیات‏26 و27)

4- یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعة فایاى فاعبدون (سوره عنكبوت، آیه‏56)

5- ان الذین توفیهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فیهم كنتم قالوا كنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئك ماویهم جهنم وساءت مصیرا (سوره نساء، آیه‏97)

ترجمه:

1- سرزمین پاكیزه (و شیرین) گیاهش به فرمان پروردگار مى‏روید; اما سرزمین‏هاى بد طینت (و شوره زار) جز گیاه ناچیز و بى‏ارزش از آن نمى‏روید; این گونه آیات (خود) را براى آنها كه شكر گزارند، بیان مى‏كنیم.

2- و بنى‏اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند كه اطراف بتهایشان با تواضع و خضوع گرد آمده بودند (در این هنگام بنى‏اسرائیل) به موسى گفتند: <تو هم براى ما معبودى قرار ده همان‏گونه كه آنها معبودان (و خدایانى) دارند!» گفت: <شما جمعیتى جاهل و نادان هستید!»

3- نوح گفت: <پروردگارا! هیچ یك از كافران را بر روى زمین باقى مگذار! چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى‏كنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آوردند!»

4- اى بندگان من كه ایمان آورده‏اید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید (و در برابر فشارهاى دشمنان تسلیم نشوید!)

5- كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالى كه به خویشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: <شما در چه حالى بودید؟(و چرا با این كه مسلمان بودید، در صف كفار جاى داشتید؟!)» گفتند: <ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم.» آنها [ فرشتگان] گفتند: <مگر سرزمین خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنید؟!» آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است و سرانجام بدى دارند.

تفسیر و جمع‏بندى

در نخستین آیه تاثیر محیط در اعمال و افعال انسان به صورت لطیفى بیان شده است.

توضیح این كه: مفسران بزرگ در تفسیر این آیه بیانات گوناگونى دارند.

بعضى گفته‏اند منظور این است كه آب زلال و حى همچون قطرات باران بر سرزمین دلها فرو مى‏ریزد; دلهاى پاك آن را مى‏پذیرد و گلهاى زیباى معرفت و میوه‏هاى لذتبخش تقوا و طاعت از آن مى‏روید در حالى كه دلهاى ناپاك و آلوده واكنش مناسبى نشان نمى‏دهند; پس اگر مى‏بینیم عكس‏العمل همه در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات اسلام یكسان نیست، این به خاطر نقص در فاعلیت فاعل، نمى‏باشد بلكه اشكال در قابلیت قابل است. (1)

دیگر این كه، هدف از بیان این مثال این است كه همیشه نیكیها و خوبیها را از محل مناسبش طلب كنید چرا كه تلاش و كوشش در محلهاى نامناسب چیزى جز هدر دادن نیروها محسوب نمى‏شود. (2)

احتمال سومى كه در تفسیر این آیه وجود دارد و مى‏تواند براى بحث ما مورد استفاده قرار گیرد این است كه: در این مثال انسانها به گیاهان تشبیه شده‏اند و محیط زندگى آنها به زمینهاى شور و شیرین; در یك محیط آلوده، پرورش انسانهاى پاك مشكل است هر چند تعلیمات قوى و مؤثر باشد، همان‏گونه كه قطرات حیاتبخش باران هرگز در شوره زار سنبل نمى‏رویاند. به همین دلیل، براى تهذیب نفوس و تحكیم اخلاق صالح باید به اصلاح محیط اهمیت فراوان داد.

البته تفسیرهاى سه گانه بالا هیچ گونه منافات با هم ندارد; ممكن است تمثیل فوق ناظر به همه این تفسیرها باشد.

آرى! محیط اجتماعى آلوده، دشمن فضائل اخلاقى است; در حالى كه محیطهاى پاك بهترین و مناسبترین فرصت را براى تهذیب نفوس دارد.

در حدیث معروفى از پیغمبر اكرم مى‏خوانیم كه روزى یاران خود را مخاطب ساخته و فرمود: <ایاكم وخضراء الدمن، قیل یارسول الله ومن خضراء الدمن قال صلى الله علیه و آله: المرئة الحسناء فى منبت السوء; از گیاهان (زیبایى كه) بر مزبله‏ها مى‏روید بپرهیزید! عرض كردند اى رسول‏خدا! گیاهان زیبایى كه بر مزبله‏ها مى‏روید اشاره به چه كسى است; فرمود: زن زیبایى كه در خانواده (و محیط) بد پرورش یافته!» (3)

این تشبیه بسیار گویا مى‏تواند اشاره به تاثیر محیط خوب و بد در شخصیت انسان باشد و یا اشاره به مساله وراثت‏به عنوان یك وسیله زمینه‏ساز و یا هر دو.

در آیه‏دوم سخن از قوم بنى‏اسرائیل است كه سالها تحت تعلیمات روحانى و معنوى موسى علیه السلام در زمینه توحید و سایر اصول دین قرار داشتند و معجزات مهم الهى را همچون شكافته شدن دریا و نجات از چنگال فرعونیان، بطور خارق‏العاده با چشم خود دیدند; اما همین كه در مسیر خود به سوى شام و سرزمینهاى مقدس، با گروهى بت‏پرست‏برخورد كردند، چنان تحت تاثیر این محیط ناسالم قرار گرفتند كه صدا زدند: <یا موسى اجعل لنا الها كما لهم آلهة; اى موسى براى ما بتى قرار بده همان‏گونه كه آنها داراى معبودان و بتها هستند! »

موسى از این سخن بسیار متعجب و خشمگین شد و گفت: <به یقین شما جمعیتى جاهل و نادان هستید! (قال انكم قوم تجهلون)

سپس بخشى از مفاسد بت‏پرستى را براى آنها شرح داد.

و عجب آن كه بنى‏اسرائیل بعد از توضیحات صریح موسى علیه السلام نیز اثر منفى آن محیط مسموم در آنها باقى بود، بطورى كه سامرى توانست از غیبت چند روزه موسى علیه السلام استفاده كند و بت طلائى خود را بسازد و اكثریت آن گروه نادان را به دنبال خود بكشاند و از توحید به شرك و بت‏پرستى ببرد.

این موضوع بخوبى نشان مى‏دهد كه محیطهاى ناسالم تا چه حد مى‏تواند در مسائل اخلاقى و حتى عقیدتى اثر بگذارد; شك نیست كه بنى‏اسرائیل پیش از مشاهده این گروه بت‏پرست، زمینه فكرى مساعدى در اثر زندگى مداوم در میان مصریان بت‏پرست، براى این موضوع داشتند ولى مشاهده آن صحنه تازه به منزله جرقه‏اى بود كه زمینه‏هاى قبلى را فعال كرد; و به هر حال، همه اینها دلیل بر تاثیر محیط در افكار و عقائد انسان است.

در سومین آیه كه از زبان حضرت نوح به هنگام نفرین بر قوم بت‏پرست مى‏باشد، شاهد و گواه دیگرى بر تاثیر محیط در اخلاق و عقائد انسان است.

نوح، نفرین خود را درباره نابودى آن قوم كافر با این جمله تكمیل كرد، و در واقع نفرین خود را مستدل كرد; عرض كرد: <خداوندا اگر آنها را زنده بگذارى، بندگانت را گمراه و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آید! (انك ان تذرهم یضلوا عبادك ولایلدوا الا فاجرا كفارا)

هم نسل امروز آنها كافر و منحرف است و هم نسلهاى آینده كه در این محیط پرورش مى‏یابد، آلوده مى‏شوند.

در چهارمین و پنجمین آیه، سخن از لزوم هجرت از محیطهاى آلوده است; در چهارمین آیه خداوند بندگان با ایمان خود را مخاطب ساخته و مى‏گوید: <زمین من گسترده است تنها مرا بپرستید (تسلیم فشار دشمن نشوید و در محیط آلوده نمانید) (یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعة فایاى فاعبدون)

و در پنجمین آیه، به كسانى كه ایمان آورده‏اند و هجرت نكرده‏اند هشدار مى‏دهد و مى‏گوید عذر آنها در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست; مضمون آیه چنین است: <كسانى كه فرشتگان قبض ارواح، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خود ستم كرده بودند; به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با این‏كه مسلمان بودید در صف كفار جاى داشتید) آنها در پاسخ گفتند ما در زمین خود تحت فشار بودیم فرشتگان گفتند مگر سرزمین خداوند پهناور نبود چرا هجرت نكردید آنها (عذرى نداشتند و به عذاب الهى گرفتار شدند) جایگاهشان جهنم و سرانجام بدى دارند (ان الذین توفیهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فیهم كنتم قالوا كنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فیها فاولئك ماویهم جهنم وساءت مصیرا)

اصولا مساله هجرت كه از اساسى‏ترین مسائل در اسلام است تا آنجا كه تاریخ اسلام بر پایه آن بنیاد شده، فلسفه‏هائى دارد كه یكى از مهمترین آنها فرار از محیط آلوده و نجات از تاثیرات سوء آن است.

هجرت، بر خلاف آنچه بعضى مى‏پندارند، مخصوص آغاز اسلام نبوده بلكه در هر عصر و زمانى جارى است كه اگر مسلمانان در محیطهاى آلوده به شرك و كفر و فساد باشند و عقائد یا اخلاق آنها به خطر بیفتد، باید از آنجا مهاجرت كنند. در حدیثى از پیامبراكرم صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم: <من فربدینه من ارض الى ارض وان كان شبرا من الارض استوجب الجنة وكان رفیق محمد صلى الله علیه و آله وابراهیم علیه السلام ; كسى كه براى حفظ آئین خود از سرزمینى به سرزمین دیگر - اگر چه به اندازه یك وجب فاصله داشته باشد - مهاجرت كند، مستحق بهشت مى‏گردد و همنشین محمد صلى الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام (دو پیامبر بزرگ مهاجر) خواهدبود! (4)

تكیه بر مقدار شبر (مقدار یك وجب) دلیل بر اهمیت فوق‏العاده این مساله است كه به هر مقدار و در هر عصر و زمان مهاجرت انجام گیرد، هماهنگى با پیامبراسلام صلى الله علیه و آله و ابراهیم علیه السلام حاصل خواهد شد.

كوتاه سخن این كه، در هر عصر و زمان، محیط در ساختن شخصیت و اخلاق انسانها مؤثر بوده است و پاكى و یا ناپاكى محیط، عامل تعیین كننده‏اى محسوب مى‏شود; هر چند مساله، جنبه جبرى ندارد. بنابراین، براى پاكسازى اخلاق و پرورش ملكات فاضله، یكى از مهمترین امورى كه باید مورد توجه قرار گیرد، مساله پاكسازى محیط است.

و اگر محیط به قدرى آلوده باشد كه نتوان آن را پاك كرد، باید از چنین محیطى مهاجرت نمود.

آیا هنگامى كه حیات مادى انسان در یك محیط به خاطر آلودگى به خطر بیفتد، از آن جا هجرت نمى‏كند؟ پس چرا هنگامى كه حیات معنوى و اخلاقى او كه از حیات مادى ارزشمندتر است‏به خطر افتد، به عذر این كه این جا زادگاه من است، تن به انواع آلودگیهاى خود و خانواده و فرزندانش بدهد و مهاجرت نكند!

بر تمام علماى اخلاق لازم است كه براى پرورش فضائل اخلاقى برنامه‏هاى مؤثرى براى پاكسازى محیط بیندیشند; چرا كه بدون آن، كوششهاى فردى و موضعى كم اثر خواهد بود.

2- نقش معاشران و دوستان

موضوع دیگرى كه تاثیر عمیق آن به تجربه ثابت‏شده و همه علماى اخلاق و تعلیم و تربیت اتفاق نظر دارند، مساله معاشرت و دوستى است. غالبا دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگى افراد پاك شده‏اند; عكس آن نیز صادق است، زیرا بسیارى از افراد پاك و قوى‏الاراده توانسته‏اند بعضى از معاشران ناباب را به پاكى و تقوا دعوت كنند. با این اشاره به قرآن باز مى‏گردیم و اشاراتى را كه قرآن به این مساله دارد با هم مى‏شنویم:

1- ومن یعش عن ذكر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین - وانهم لیصدونهم عن السبیل ویحسبون انهم مهتدون - حتى اذا جاءنا قال یالیت‏بینى وبینك بعد المشرقین فبئس القرین. (5)

2- قال قائل منهم انى كان لى قرین - یقول اءنك لمن المصدقین - اءذامتنا وكنا ترابا وعظاما اءنالمدینون - قال هل انتم مطلعون - فاطلع فراه فى سواء الجحیم - قال تالله ان كدت لتردین - ولولا نعمة ربى لكنت من المحضرین. (6)

3- ویوم یع-ض الظالم على یدیه ی-قول یال-یتنى ات-خذت مع الرسول سبیلا - یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا - لقد اضلنى عن الذكر بعد اذجآءنى وكان الشیطان للانسان خذولا. (7)

ترجمه:

1- و هر كس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را به سراغ او مى‏فرستیم پس همواره قرین اوست - و آنها [ شیاطین] این گروه را از یاد خدا باز مى‏دارند در حالى كه گمان مى‏كنند هدایت‏یافتگان حقیقى آنها هستند! - تا زمانى كه (در قیامت) نزد ما حاضر شود مى‏گوید: اى كاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود; چه بد همنشینى بودى!

2- كسى از آنها مى‏گوید: <من همنشینى داشتم - كه پیوسته مى‏گفت آیا (به راستى) تو این سخن را باور كرده‏اى - كه وقتى ما مردیم و به خاك و استخوان مبدل شدیم، (بار دیگر) زنده مى‏شویم و جزا داده خواهیم شد؟! - (سپس) مى‏گوید آیا شما مى‏توانید از او خبرى بگیرید؟ - اینجاست كه نگاهى مى‏كند، ناگهان او را در میان دوزخ مى‏بیند - مى‏گوید: به خدا سوگند نزدیك بود مرا (نیز) به هلاكت‏بكشانى! - و اگر نعمت پروردگارم نبود، من نیز از احضار شدگان (در دوزخ) بودم!

3- و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست‏خود را (از شدت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: <اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم! - اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست‏خود انتخاب نكرده بودم! - او مرا از یاد آورى (حق) گمراه ساخت‏بعد از آن كه (یاد حق) به سراغ من آمده بود!» و شیطان همیشه خوار كننده انسان بوده است!

تفسیر و جمع‏بندى

نخستین آیات كه در بالا آمد گرچه درباره همنشینى شیطان با غافلان از یاد خداست، ولى تاثیر همنشین بد در اخلاقیات و در سرنوشت هر انسانى روشن مى‏سازد.

نخست مى‏فرماید: <هر كس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را بر او مسلط مى‏سازیم كه همواره قرین و همنشین او باشد! (ومن یعش عن ذكر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین) (8)

سپس نقش این قرین سوء (همنشین بد) را چنین بیان مى‏كند كه آنها، یعنى شیاطین، راه هدایت و حركت‏به سوى خداوند را به روى آنها مى‏بندد و آنها را از رسیدن به این هدف مقدس باز مى‏دارد و غم‏انگیزتر، این كه در عین گمراهى گمان مى‏كنند كه هدایت‏یافته‏اند! (وانهم لیصدونهم عن السبیل ویحسبون انهم مهتدون)!

سپس به نتیجه آن پرداخته و مى‏گوید: روز قیامت كه همه در محضر الهى حاضر مى‏شوند و پرده‏ها كنار مى‏رود و حقایق فاش مى‏شود، این انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شیطانش كرده، مى‏گوید اى كاش فاصله میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشین بدى هستى! (حتى اذا جاءنا قال یال-یت‏ب-ینى وبین-ك بع-دالمشرقین فبئس القرین)

از این تعبیرات بخوبى استفاده مى‏شود كه همنشین بد مى‏تواند انسان را بكلى از راه خدا منحرف سازد; پایه‏هاى اخلاق را بر روى او ویران كند و واقعیتها را چنان دگرگون نشان دهد كه انسان در عین گمراهى خود را در زمره هدایت‏یافتگان ببیند; و به یقین در چنین حالى امكان هدایت و بازگشت‏به صراط مستقیم غیر ممكن است; و زمانى بیدار مى‏شود و به هوش مى‏آید كه راه برگشت‏بكلى بسته شده; حتى از تعبیر آیه استفاده مى‏شود كه این همنشینان بد در آن زندگى ابدى نیز با او هستند و چه دردآور است كه انسان كسى را كه مایه بدبختى او شده همیشه در برابر خود ببیند و به او گفته شود بیهوده آرزوى جدا شدن از او را مكن شما با هم سرنوشت مشتركى دارید! (ولن ینفعكم الیوم اذ ظلمتم انكم فى‏العذاب مشتركون). (9)

شبیه آیات فوق، آیه‏25 سوره فصلت مى‏باشد كه مى‏گوید: <وقیضنا لهم قرنآء فزینوا لهم ما بین ایدیهم وما خلفهم وحق علیهم القول فى‏امم قدخلت من قبلهم من الجن والانس انهم كانوا خاسرین; ما براى آنها همنشینانى (زشت‏سیرت) قرار دادیم كه زشتیها را از پیش رو و پشت‏سر آنها در نظرشان جلوه دادند; و فرمان الهى درباره آنان تحقق یافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جن و انس كه قبل از آنها بودند گرفتار شدند; آنها مسلما زیانكار بودند!»

در بخش دوم از این آیات، از كسانى سخن مى‏گوید كه همنشین بدى داشتند كه پیوسته در گمراهى آنها مى‏كوشیدند ولى آنها به لطف و رحمت الهى و با تلاش و كوشش توانسته‏اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند در حالى كه تا لب پرتگاه پیش رفته بودند; در اینجا نیز سخن از تاثیر فوق‏العاده همنشین بد در شكل‏گیرى عقائد و اخلاق انسان است ولى در عین حال چنان نیست كه انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و كوشش، خویشتن را نجات دهد; مى‏فرماید: در روز قیامت‏بعضى از بهشتیان به بعضى دیگر مى‏گوید من در دنیا همنشینى داشتم كه پیوسته به من مى‏گفت آیا به راستى تو این سخن را باور كرده‏اى كه وقتى ما مردیم و خاك شدیم و استخوان پوسیده شدیم، بار دیگر زنده مى‏شویم و به جزاى اعمال خود مى‏رسیم (ولى من به فضل الهى تسلیم وسوسه‏هاى او نشدم و در ایمان خود ثابت قدم ماندم!)

(فاقبل بعضهم على بعض یتسآءلون - قال قائل منهم انى كان لى قرین - یقول ءانك لمن المصدقین - ءاذامتنا وكنا ترابا وعظاما ءانالمدینون) (10)

در این هنگام او به فكر همنشین نااهل قدیمى خود مى‏افتد و به جستجو برمى‏خیزد و از همان اوج بهشت نگاهى به سوى دوزخ مى‏افكند و ناگهان او را در وسط جهنم مى‏بیند (فاطلع فراه فى سوآء الحجیم)

به او مى‏گوید به خدا سوگند نزدیك بود مرا نیز به هلاكت‏بكشانى و همچون خودت بدبخت كنى و اگر لطف الهى و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نیز امروز در آتش دوزخ احضار مى‏شدم (قال تالله ان كدت لتردین ولولا نعمت ربى لكنت من المحضرین).

مجموع این آیات بخوبى نشان مى‏دهد كه همنشین بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى‏برد و اگر ایمان قوى و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط مى‏كند!

در سومین بخش از آیات مورد بحث، سخن از تاسف و تاثر عمیق ستمگران در قیامت است كه از انتخاب دوستان ناباب تاسف مى‏خورند; چرا كه عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت‏با آنان مى‏بینند; مى‏فرماید: و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم دست‏خویش را از (شدت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: اى كاش (با رسول‏خدا) راهى برگزیده بودم! اى واى بر من! كاش فلان (شخص گمراه) را دوست‏خود انتخاب نكرده بودم! او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت‏بعد از آن كه (یاد حق) به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار كننده انسان بوده است! (ویوم یعض الظالم على یدیه یقول یالیتنى اتخذت مع الرسول سبیلا - یا ویلتى لیتنى لم اتخذ فلانا خلیلا - لقد اضلنى عن الذكر بعد اذجآءنى وكان الشیطان للانسان خذولا)

به این ترتیب، ستمگران در قیامت، نخست از ترك رابطه با پیامبر شدیدا اظهار تاسف مى‏كنند، و سپس از ایجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد; و بعد با صراحت، عامل اصلى گمراهى خود را همین دوستان منحرف و آلوده معرفى مى‏كنند! و حتى تاثیر آنها را بالاتر از تاثیر پیامهاى الهى (البته در بیمار دلان) مى‏شمرند; و از تعبیر آخرین آیه، استفاده مى‏شود كه دوستان بد جزء لشكر شیطانند; و یا به تعبیر دیگر، از شیاطین انس محسوب مى‏شوند. 

جهت دریافت فایل آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 6,900 تومان

خرید

برچسب ها : آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى , دانلود آمادگیهاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى , فضائل اخلاقى , پرورش فضائل اخلاقى , نقش معاشران و دوستان , اقتصاد , پروژه دانشجویی , دانلود پژوهش , دانلود تحقیق , پایان نامه , دانلود پروژه

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر