زمانبندى مراحل مختلف دعوت مهمترین شیوه در این محور، تعیین زمان دقیق فعالیتهاى تبلیغى بر اساس محاسبه شرایط و امكانات موجود است پیامبر(ص) با الهام از آیات الهى، تبلیغ بى وقفه دین را باترتیب زمانى منطقى آغاز نمود و استمرار بخشید در مورد مراحل اصلى دعوت پیامبر، میان سیرهنویسان اندكى اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهى مثل طبرى و ابن هشام همان دومرحله م
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
تبلیغ وبهره بردارى از فرصتها و موقعیتها
بخش اول : مرحلهبندى تبلیغ وبهرهبردارى از فرصتها و موقعیتها..............................................3
فصل اول: زمانبندى مراحل مختلف دعوت....................................................................................4
1.دعوت مخفى و انفرادى. ............................................................................................................4
2. مرحله انذار عشیره با نزول آیه أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ. .................................................................5
فصل دوم: شروع دعوت از خانواده و نزدیكان.................................................................................6
فصل سوم: گسترش دعوت بر اساس شرایط......................................................................................7
فصل چهارم: بر پا نمودن پایگاههاى تبلیغى.....................................................................................9
فصل پنجم: هجرت.......................................................................................................................10
فصل ششم: اخذ بیعت از یاران.......................................................................................................11
بخش دوم : مدارا و نرمش در برخورد و معاشرت.........................................................................13
فصل اول:پاسخ آرام به شبههها و تهمتها.....................................................................................14
فصل دوم: مرونت و آسانگیرى در مسایل شخصى.......................................................................15
فصل سوم:ارتباط صمیمى با همگان.............................................................................................17
فصل چهارم: تحمل ایذاى مشركان و حتى مسلمانان....................................................................19
بخش سوم: ابراز محبت و جلب اعتماد.................................................................................21
فصل اول: اعطاى بخشش و هدیه به افراد و قبایل...................................................................22
فصل دوم: خوشبینى به مؤمنان.............................................................................................22
فصل سوم: عفو و گذشت زاید الوصف..................................................................................23
فصل چهارم: مشورت با مؤمنان.............................................................................................25
فصل پنجم: ترویج فرهنگ اخوت.........................................................................................27
فصل ششم: مواسات و كمك به هر نحو ممكن.......................................................................28
بخش چهارم: هماهنگى با مخاطبان در معیشت...................................................................29
فصل اول: ساده زیستى......................................................................................................30
فصل دوم: پرهیز از تكلّف و تشریفات..................................................................................30
بخش پنجم: ادب و احترام وافر دربرابر مردم...................................................................32
فصل اول: احترام به كودكان............................................................................................33
فصل اول: احترام به همه اقشار و طبقات............................................................................34
پی نوشت ها....................................................................................................................35
منابع وماخذ.....................................................................................................................41
مهمترین شیوه در این محور، تعیین زمان دقیق فعالیتهاى تبلیغى بر اساس محاسبه شرایط و امكانات موجود است. پیامبر(ص) با الهام از آیات الهى، تبلیغ بى وقفه دین را باترتیب زمانى منطقى آغاز نمود و استمرار بخشید. در مورد مراحل اصلى دعوت پیامبر، میان سیرهنویسان اندكى اختلاف نظر وجود دارد؛ گروهى مثل طبرى و ابن هشام همان دومرحله مشهور دعوت نهانى و آشكار مكه را مطرح مىكنند و گروهى نظیر یعقوبى به سهمرحله معتقدند؛ یعنى مرحله انذار خویشاوندان را پیش از دعوت علنى، مرحلهاى جدا دانستهاند(1)، كه با توجه به نزول دو آیه جداگانه در باب دعوت عشیره و دعوت همگانى و اقدام مجزاى رسولخدا(ص) براى هر یك، نظریه دوم صحیحتر به نظر مىرسد. بنابراین مراحل اصلى دعوت پیامبر بهویژه در مكه عبارتند از:
فراخواندن یكایك افراد مستعد و اسلام آوردن عدهاى از اصحاب، پس از نزول آیه <قم فانذر» كه بنا به روایتى كه در طبقات ابن سعد ذكرشده، این دعوت سه سال طول كشیده است.(2) از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:پس از نزول وحى، رسولخدا(ص) سیزده سال در مكه بماند كه سه سال آن با دعوت محتاطانه و پنهانى گذشت و او آشكارا تبلیغ نمىكرد تا آن كه خداوند فرمان علنى دعوت را فرمود پس پیامبر دعوت خود آشكارا ادامه داد.(3)نیز به روایت طبرى، حضرت رسول از ابتداى نبوت تا سه سال به طور نهانى دعوت مىكرده است، تا آن كه مأمور به اظهار دعوت شد و آیه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِینَ»(4) و آیه <وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ»(5) فرود آمدند.(6) درباره فلسفه این شیوه تبلیغى، نویسنده فروغ ابدیت مىنویسد:
افراد پخته و عاقل و دانا، همواره در راه نیل به مقاصد خود از همین طریق وارد مىشدند و رهبر عالى قدر اسلام از همین اصل مسلم استفاده نمود و سه سال تمام، بدون شتابزدگى در تبلیغ آیین خود مىكوشید و هر كس را كه از نظر فكر و استعداد، شایسته و آماده مىدید، كیش خود را به او عرضه مىداشت... در ظرف این سه سال ابداً دست به دعوت عمومى نزد و فقط با افراد، تماسهاى خصوصى برقرار مىكرد.(7)از جمله نتایج اتخاذ این شیوه این بود كه <سران قریش، در این سه سال، كوچكترین جسارتى به پیامبر نمىكردند و همواره ادب و احترام او را نگاه مىداشتند و او نیز ظرف این مدت از بتان و خدایان آنها آشكارا انتقاد نمىكرد.»(8)
در این مرحله كه میان مرحله دعوت مخفى آشكار واقع گردید و مدت آن كوتاهتر از دو مرحله دیگر بود، پیامبر(ص) سعى در تشكیل نخستین صف ایمانى و خط دفاعى در مقابل دشمنىهاى روزافزون مشركان لجوج داشت. در این مرحله، پیامبر با یارى جستن از تعلقات قبیلهاى خویشانش، سعى در جلب حمایت آنان نمود. هرچند اتخاذ این شیوه در باره خویشاوندان پیامبر توفیق كامل نیافت و تنها دو عضو از آنان به او گرویدند (خدیجه و على)، اما این از اهمیت این شیوه نمىكاهد، بهویژه این كه در دعوت پیامبران دیگر نیز به كار رفته و موفقیت آمیز بوده است. بههرحال تلاشى براى تشكیل هسته مركزى دعوت با حضور گروهى است كه علاوه بر قرابت ایمانى، تعلق نسبى و خونى نیز با صاحب دعوت دارند.
با نزول آیه <فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ المُشْرِكِینَ * إِنّا كَفَیْناكَ المُسْتَهْزِئِینَ»(9)، فرمان دعوت آشكار و تبلیغ علنى به پیامبر رسید و پیامبر و نو مسلمانان مرحله جدىترى از دعوت را آغاز كردند كه قهراً مستلزم درگیرىها و موضعگیرىهاى خصمانه از سوى جامعه بتپرست مكه بود، اما آوازه اسلام و قدرت مسلمانان به حدى رسیده بود كه بتوانند على رغم تهدیدها و شكنجهها، نداى توحید را حداقل به گوش تمام اعضاى جامعه خود برسانند. <علامه جعفر مرتضى» در این باره مىنویسد:پس از آن كه پیامبر(ص)، بستگان نزدیك خود را انذار كرد و پس از انتشار قضیه نبوت در مكه كه قریش، جدى بودن آن را درك كرد و حملههاى خود را علیه آن شروع كرد، خداوند به پیامبر فرمان داد تا دعوت خویش را علنى سازد و حتى از قریش بخواهد كه تسلیم پروردگارشان شوند و اسلام را بپذیرند... پس آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ نازل گردید.(10)وى ادامه مىدهد:پس از گذشت سه سال نخست بعثت، مرحله جدید و مهم و دشوارترى كه مرحله علنىشدن دعوت به خداى تعالى است فرا رسید. این مرحله ابتدا از یك محیط نسبتاً كوچك آغاز شد.(11)در خصوص چگونگى آغاز دعوت علنى و همگانى، روایات متفاوتى نقل شده است كه مكان و كیفیت آن را با اختلاف بیان مىكند و ما به نقل دو روایت بسنده مىكنیم؛ در تفسیر الدر المنثور آمده است:پیامبر بر بالاى كوه صفا ایستاد و قریش را ندا داد. چون اجتماع نمودند چنین فرمود: اگر به شما خبر دهم كه گروهى در پایین كوه بر ضد شما جمع شدهاند آیا مرا تصدیق مىكنید؟ گفتند: آرى، تو پیش ما متهم نیستى و ماهرگز از تو دروغى نشنیدهایم. فرمود: پس شما را به عذاب دردناك هشدار مىدهم... ابولهب برخاست و بانگ بر او زد و گفت: همین امروز بمیرى! آیا براى این امر مردم را گرد آوردهاى؟! مردم از اطراف او پراكنده شدند و خداى تعالى این آیه را نازل فرمود: <تَبَّتْ یَدا أبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ.»(12)مطابق روایت فوق، حضرت دعوت علنى را با یك زمینهسازى و اخذ اقرار قبلى بر قبول انذار و سپس با یك انذار صریح شروع كرده كه درس آموز مبلّغان است. مؤلف نورالثقلین نیز مىنویسد:آن حضرت بر بالاى سنگى ایستاد و فرمود: اى گروه قریش! اى خلق عرب! شما را به لااله الا الله و رسالت خویش دعوت مىكنم و به شما فرمان مىدهم كه بتها و شریكها را رهاسازید و دعوت مرا اجابت نمایید تا مالك تمام عرب شوید و عجم به دین شما درآید و در بهشت از سلاطین گردید. مردم او را مورد استهزا قرار دادند و گفتند: پسر عبدالله دچار جن شده اما به خاطر موقعیت ابوطالب اقدامى علیه او نكردند.(13)بر پایه این روایت، آغاز دعوت همگانى پیامبر بر محور بشارت دادن به نعمتهاى دنیوى واخروى استوار بوده است.
در میان همه مردم، بستگان هر مبلّغ پیش از دیگران با پیام دعوت آشنا مىشوند. قرابت قومى نیز باعث نزدیكى افكار مىشود. پس امكان اقناع آنان بیش از دیگران وجود دارد. بهعلاوه آن كه، قرآن مسؤولیت هدایت، ارشاد و كمك به خانواده را لازمتر از هدایت و یارى دیگران مىشمرد؛ <قُواْ أنْفُسَكُمْ وَ أهْلِیكُمْ نارَاً.»(14)از این روست كه نخستین مؤمن به رسالت پیامبر(ص) همسر او خدیجه است و دومین، پسر عم و دست پرورده دامان نبى، على بن ابىطالب، كه مسلماً این قرابت و خویشى، هرگز از ارزش و عمق ایمان آن دو نمىكاهد. این شیوه ضمن آن كه چتر حمایتى نسبتاً كارسازى را براى پیامبر فراهم مىكند، پاسخگوى برخى از شبههها و انتقادهاى محتمل نیز است.پس از افراد خانواده و بستگان نزدیك، نوبت به بستگان و خویشان دورتر مىرسد كه پیامبر در مرحله انذار عشیره به دعوت آنها پرداخت و براى اقناع آنان، تلاشى وسیع صورت داد. عباس زریاب در این باره مىنویسد:
بنابر آنچه از مجموع روایات مختلف برمىآید، حضرت، بزرگان قریش را دعوت كرد و از رسالت خود با ایشان سخن گفت و گویا گرچه هیچكدام این دعوت را نپذیرفتند، اما سخنى درشت نیز به او نگفتند، جز ابولهب عمّ پیغمبر كه خطاب به بنىهاشم گفت: اىپسران عبدالمطلب ! این زشت است، پیش از آن كه دیگران جلو او را بگیرند، شما جلوش را بگیرید. زیرا اگر در آن وقت كه دیگران بخواهند او را بگیرند، شما او را تسلیمكنید، تن به خوارى دادهاید، و اگر بخواهید از او پشتیبانى كنید كشته مىشوید. ابوطالب گفت: به خدا تا زنده هستیم از او پشتیبانى خواهیم كرد.(15)
این جنبه از بطن دو شیوه گذشته استنباط و استخراج مىشود، بدین ترتیب كه انتقال از یكمرحله و ورود به مرحله دیگر، همواره در تبلیغ حكیمانه نبوى بر پایه دلایلى بوده است كه مىتوان ازجمله، به تغییر شرایط، شدت و ضعف دشمنى و عناد مشركان و یا وضعیت خانوادگى و پشتوانه حقوقى رسولخدا اشاره كرد. مبلّغ حكیم وظیفه دارد ضمن حفظ روحیه پشتكار و تلاش بىوقفه و پىگیرى اهداف مقطعى نگاه اصلى را متوجه هدف نهایى گرداند و این مهم مستلزم اتخاذ شیوههاى انعطافپذیر و قابل تغییر در مسیر دعوت است.پیامبر بزرگ اسلام، بر این اساس در هر مقطع با در پیش گرفتن شیوههاى جدید، موجبات گسترش دعوت را فراهم مىآورد؛ آنگاه كه به هیچ روى امكان تبلیغ دین نبود، تنها با رفتار موحدانه خود و عبادت حنیفانه و عدم احترام بتها و التزام به فضایل اخلاقى به تبلیغ عملى مىپرداخت و آن زمان كه ابلاغ دین به تك تك افراد میسر شد، به این كار آغاز كرد، اما اظهار دین میسر نبود. در مقطع بعد، توانست برخى از مظاهر مسلمانى از جمله طواف و نماز به شیوه مخصوص را در كنار كعبه به نمایش بگذارد. در كتاب سیره رسول الله آمده است:پس از اسلام آوردن عمر بن الخطاب، مسلمانان جرأت یافتند و تكبیرگویان از خانه <ارقم بن ابى الارقم» بیرون آمدند و به طواف كعبه رفتند.(16)آنگاه كه به حمایت حقوقى ابوطالب و حمایت مالى خدیجه پشتگرم بود به نیكى از آن بهره برد و چون آنها را از دست داد نوعى هجرت را براى حفظ انجمن نومسلمانان مقرر كرد وبه شِعب پناه آورد كه چنان كه تاریخ مىگوید، استقامت مسلمانان در محاصره اقتصادى شعب ابىطالب تا حدودى مشركان را تحت تأثیر قرار داد. زمانى نیز كه خطر همه جانبه، مسلمین را تهدید مىكرد و ناچار شد راه گریزى به بیرون از قلمرو مشركان بیابد، عدهاى از آنان را به حبشه فرستاد. این اقدام موفق، شناخت كامل پیامبر را از اوضاع پیرامون خود نشانمىدهد.نمونه دیگر را در تغییر سیاست تبلیغى پیامبر پس از انذار عشیره مىبینیم؛آن حضرت كه در ابتدا مأمور بود به خویشان نزدیك وعشیره اقربین خود یعنى خاندانهاى قریش هشدار و انذار دهد، چون سرسختى ایشان را دربرابر اسلام و پافشارى ایشان را بر كفر و ضلال دید و مرگ ابوطالب، بزرگترین حامى خود را ازدست داد، به فكر تبلیغ طوایف و قبایل دیگر عرب افتاد و از نزدیكترین قبیله نیرومند و ثروتمند عرب یعنى ثقیف آغاز كرد.(17)پس از نومیدى از ایمان مردم مكه و طایف، در شیوه تبلیغى خود تجدید نظر نمود و درصدد بسط دعوت در سرتاسر عربستان و خروج از بن بست محدوده قبایل قریش برآمد. اما این كار نیز به خاطر هم پیمانىهاى متعدد آنها با قریش و بى یاور بودن رسولخدا(ص)، اقدامى خطرناك به شمار مىرفت. از این رو پیامبر تصمیم گرفت در موسم حج به قبایل مختلف مراجعه كند تا در پناه بنىهاشم و بقیه تازه مسلمانان، تبلیغ مؤثرترى انجام دهد.
برپایى محل یا مراكزى براى تبلیغ، موجب تمركز بخشیدن به كار دعوت مىشود و از فعالیتهاى پراكنده و بى نتیجه جلوگیرى مىكند. در دعوت رسولخدا(ص)، پایگاههاى پرجاذبهاى براى سازماندهى و هدایت مردم در نظر گرفته شده است. در ابتداى دعوت پنهانى، مشهور است كه خانه <ارقم بن ابى الارقم» نخستین پایگاه دعوت پیامبر اسلام بوده و مسلمانان نخستین، آیین اسلام و آموزشهاى قرآنى را در آنجا فرا گرفتهاند؛پس از آن كه ارقم اسلام آورد و به قول خودش، هفتمین نفرى بود كه ایمان آورده بود، خانه خود را در اختیار حضرت رسول و یارانش قرار داد و عده زیادى در این خانه اسلام آوردند و حتى اسلام اشخاص در آن، نوعى تاریخ گذارى هم شد... این خانه در دامنه كوه صفا قرار داشت و به همین جهت، دارالاسلام خوانده شد.(18)پس از آن كه دعوت پیامبر علنى گردید، مسلمانان تا آنجا كه مىتوانستند از پایگاه تبلیغى عمومى مسجدالحرام براى فعالیتهاى ارشادى بهره جستند، مسلماً طواف و نماز و عبادات دیگر مسلمانان در مسجدالحرام با شیوه خاص اسلامى، مىتوانست بیش از هر مكان دیگر به تأثیرگذارى دعوت یارى رساند.در بدو ورود پیامبر به مدینه، مسجد قبا برپا گردید و مركز دعوت نبوى قرار داده شد، تا آن كه مسجد مدینه به عنوان مهمترین مقر دعوت، به دست با كفایت پیامبر و یاران ساخته شد و منشأ بزرگترین تحولات دینى، سیاسى، اجتماعى و علمى و حتى نظامى در جهان گردید. نكته اساسى در كیفیت و دامنه بهرهبردارى پیامبر از این پایگاه تبلیغى است؛ مركز نشر احكامالهى، قضاوت و داورى، جایگاه وعظ و ارشاد و تعلیم و تحقیق، پایگاه آمادگى رزمى و توجیه سیاسى، محل تصمیمگیرى و شورا، مصلاى جماعت و محل عبادت و اعتكاف درهمه اوقات و سرانجام پناه هر بى پناه. اینها ازجمله كاركردهاى مسجد در زمان رسولخدا(ص) بود.
از جمله اقدامات حضرت رسول(ص) كه مصداق بارز ابتكار عمل و انعطافپذیرى در اتخاذ شیوه و استفاده از فرصتهاست، موضوع هجرت مىباشد. پیامبر، با ابتكار هجرت، به همه مبلّغان آموزش داد كه چگونه از شرایط فشار و اختناق، راهى به چشماندازهاى دعوت آزادانه بگشایند، نه آن كه با ماندن در محیط فشار، راضى به ركود دعوت شوند.زمانى كه همه عرصهها بر پیغمبر تنگ شد و خود را بدون پشتوانه احساس كرد و دندانهاى اشراف قریش را تیزتر دید، با روشن بینى و مطالعه دقیق شرایط مكه و مناطق مجاور، چگونگى اجراى این شیوه را با احتیاط سنجید و در نهایت گروه نخست مهاجران را به حبشه فرستاد و پس از وفات خدیجه و ابوطالب، خود، سفرى هجرتوار به طایف كرد و از آن نتیجهاى نگرفت و حتى با دشوارى (با جوار یكى از مشركان) به مكه بازگشت.حضرت مىخواست یاران او مدتى از آزار و استهزا و تعقیب قریش در امان باشند، تا شاید زمانى فرا برسد كه عده مسلمانان بیشتر و براى اسلام و تبلیغ آن محیط امن ترى بهوجود آید.(19)بر این اساس دو علت براى مهاجرت وجود داشته؛ یكى در امان بودن از خطر و دوم، امكان تبلیغ بیشتر. امّا برخى علت اصلى هجرت را عمدتاً دریافتن پایگاه جدیدى براى دعوت خلاصه كردهاند:
هجرت پیامبر به مدینه، پس از زمینهسازى و آمادگى كامل و دقیق و در شرایطى بسیار حساس و تعیین كننده صورت گرفت، موقعیتى كه هجرت را یكى از مراحل خط سیر دعوت الهى اسلام قرار داد. چه، عكس العمل ها و اقدامات قریش در مكه، عملاً به ركود نسبى دعوت اسلامى انجامیده بود، هرچند افرادى، پیوسته وارد اسلام مىشدند.(20)سید قطب بر این عامل بسیار تأكید دارد كه ادامه مىدهد:
بدین ترتیب، رسولخدا پایگاهى دیگر غیر از مكه را نیاز داشت كه حامى این اعتقاد و عاملى براى خروج از دوران بحران تبلیغ باشد و آزادى پیروان را تأمین نماید و این به نظر من، مهمترین و نخستین عامل هجرت پیامبر بود. اینان، براى حفظ جانشان به هجرت نرفتند، بلكه براى ایجاد پایگاه و انتقال دعوت روانه شدند، چون همگى داراى قبیله و پشتوانه اجتماعى و حقوقى نیز بودند.(21)به هر حال، علت این هجرت هر چه بوده باشد، كاركرد تبلیغى آن غیر قابل اغماض و تأثیر آن در روند دعوت اجتناب ناپذیر است. رسول اكرم(ص) با این اقدام، گامهاى اولیه را براى گسترش دعوت به تمام مناطق با استوارى برداشت؛ مسلمانان مهاجر، پس از چند ماهى ترویج آیین مسلمانى، با شنیدن خبر دروغین سجده قریش و اسلام آوردن آنها بازگشتند، اما بنا به روایت واقدى؛پس از بازگشت، قریش برایشان بیشتر سخت گرفتند و خویشان ایشان، بر ایشان ظلم و ستم روا داشتند و مسلمانان آزار و سختى دیدند. پس حضرت رسول اجازه فرمود كه براى بار دوم به حبشه مهاجرت كنند و این خروج دوم، پررنجتربود.(22)از همه مهمتر، هجرت آن حضرت به مدینه است. در هجرت به مدینه كه در سال سیزدهم بعثت صورت گرفت، اولین نكته، انتخاب یثرب پس از بررسى و مطالعه دقیق است كه بایستى در آن تمام ملاحظات اجتماعى و سیاسى در نظر گرفته شود. دیگر این كه سبب اصلى هجرت، عدم امنیت براى ادامه دعوت، به ویژه به خطر افتادن جان پیامبر و مركزیت دعوت با توطئه مردان قبایل مختلف مكه بوده است.
چنان كه قبلاً یادآور شدیم، پیامبر اسلام در موسم حج به نزد قبایل مختلف مىرفت و از آنها مىخواست به دعوت حق گرویده، از پرستش بتها دست بردارند. در سال یازدهم بعثت، در همان موسم، شش یا هفت نفر از مدینه از قبیل خزرج در عقبه اولى واقع در منا با پیامبر ملاقات كردند و پس از شنیدن دعوت الهى، با توجه به سابقه ذهنى نسبت به ظهور پیامبر جدید كه از زبان یهود مدینه شنیده بودند، آن را پذیرفتند. این عده در مدینه، آیین جدید را ترویج كردند، به طورى كه خانهاى در مدینه نماند كه از پیغمبر سخن به میان نیاید.
در سال بعد، دوازده تن از مدینه كه افراد سال قبل نیز در میان آنان بودند در همان عقبه اولى به زیارت پیامبر نایل شدند. اینان نیز كه چند نفرشان از قبیله اوس بودند، بیعت كردند. این همان بیعت یا پیمان اول عقبه است.(23) اقدام مهم تبلیغى رسولخدا در این موقعیت، اعزام مصعب بن عمیر براى نمایندگى خود و آموزش دین و قرآن است كه بهرهبردارى مناسب از موقعیت را حكایت مىكند.مصعب، پس از تبلیغ مستمر و موفق خود، در موسم حج سال بعد، به همراه 75 نفر مسلمان مدنى به مكه آمد. آنان خواستار ملاقات با پیامبر و بیعت شدند. رسولخدا، وعده اواخر شب در جنب عقبه اولى را معین فرمود. در آنجا پس از گفتوگوهایى صمیمانه از آنان پیمان وفادارى و حمایت و تلاش در راه دعوت اسلام گرفت و به پیمان دوم عقبه و پیمان جنگ و پیكار (بیعةالحرب) شهرت یافت.(24)با اندك مطالعه و دقت در تاریخ اسلام روشن مىشود كه این اقدامات و پیمانهاى متعاقب آن، تأثیر شگرفى در گسترش حساب شده دعوت و بهویژه فراهم شدن زمینه براى هجرت تاریخساز حضرت بر جاى نهاد.از سوى دیگر، با توجه به شرایط خاص اجتماعى عربستان واهمیت حلف و پیمان در میان عرب جاهلى به عنوان تنها عامل ثبات ومسالمت و ضامن همزیستى میان قبایل و تیرههاى مختلف، حساسیت و اهمیت این بیعتها آشكارتر مىگردد.
بخش دوم:
تاریخ اسلام بیانگر آن است كه زشتترین نوع برخورد از جانب مشركان و سران قریش با پیامبر بزرگوار اسلام صورت گرفت و شخصیت بى نظیرش آماج تیرهاى تهمت و دشنههاى دشنام كوردلان واقع گردید، اما پاسخ آن حضرت، پیوسته همراه با كرامت نفس و برخاسته از مجد و بزرگمنشى ویژه او بود. این خصلتى است كه خداوند به سبب آن بر پیامبر منّت گذاشته است: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ؛ آیا ما به تو شرح صدر عطا نكردیم. نگاهى به مناظره و گفتوگوها و حوادث پیش آمده میان پیامبر و مخالفان، بویژه جریان مباهله و گفتوگو با یهود و نصارا وهمسخنى با برخى از اشراف قریش، حاكى از این معناست. به عنوان مثال، ابن هشام در سیرهاش مىگوید:علما و احبار یهود، از پیامبر، بسیار پرسشهاى عیب جویانه و معاندانه مىكردند و شبهاتى به منظور خلط حق و باطل مطرح مىساختند و پیامبر با راهنمایى قرآن، به طور كامل پاسخ آنها را مىداد، مؤمنان نیز مسایلى درباره حلال و حرام مىپرسیدند كه پاسخ كافى داده مىشد.(25)همچنین در بحارالأنوار روایت شده است:
زن ابولهب كه عادت داشت خاشاك در راه پیغمبر بریزد و حطب بر دوش كشد (برخى مفهوم این عبارت را سخن چینى دانستهاند) پس از نزول سوره تبّت به مسجدالحرام آمد و دنبال پیامبر مىگشت تا پاسخش بگوید. اما او را نیافت. پیامبر آیهاى خواند و به واسطه آن از دید او پنهان شد. قرآن مىفرماید: وَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآن جَعَلْنا بَیْنَكَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً.(26)پس نزد ابوبكر ایستاد و گفت: یا ابابكر! شنیدهام دوستت مرا هجو كرده است... وحتى در جایى از اسماء بنت ابى بكر نقل شده چون این سوره فرود آمد، ام جمیل، زن ابولهب مىگفت: مُذَمَّماً اَبَیْنا وَدینَه قَلَیْنا وَ اَمْرَهُ عَصَیْنا، اما پیغمبر در پاسخ این همه سمپاشى و تبلیغات سوء فرمود: خدا (مكر اینان را) از من دور گرداند. اینها مذمت شده (مُذمَّم) را سرزنش مىكنند در حالى كه من ستوده (محمد) هستم (یعنى خطاب آنها به من نیست و این برخورد از نوع وإذا خاطَبَهُمُ الجاهِلونَ قالوا سَلاماً بود
جهت دریافت فایل تبلیغ وبهره بردارى از فرصتها و موقعیتها لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 4,900 تومان
برچسب ها : تبلیغ وبهره بردارى از فرصتها و موقعیتها , تبلیغ , بهره بردارى از فرصتها و موقعیتها , بهره بردارى از فرصتها , دانلود تبلیغ وبهره بردارى از فرصتها و موقعیتها , معارف , الهیات , پروژه دانشجویی , دعوت مخفى و انفرادى , دانلود پژوهش , هجرت , مشورت با مؤمنان , دانلود تحقیق , ساده زیستى , احترام به كودكان , دانلود پروژه , احترام به همه اقشار و طبقات