ما در این مقاله مشكل تطابق بین موسسات و مدیران ارشد اجرایی را كه مدلی توسعه یافته از مدل عمومی مالك كارگزار هلمسترم و میلگرام ۱۹۸۷ است را مطالعه می كنمیم در مدل ایشان حساسیت بهینه عملكرد در ریسك موسسه و ریسك گریزی نماینده كاهش می یابد و در مقابل این حساسیت در كارآیی نماینده بیشتر مترقی می شود
قیمت فایل فقط 4,500 تومان
تطابق مدیر ارشد اجرایی موسسه و تئوری نمایندگی
خلاصه:
ما در این مقاله مشكل تطابق بین موسسات و مدیران ارشد اجرایی را كه مدلی توسعه یافته از مدل عمومی مالك كارگزار هلمسترم و میلگرام ۱۹۸۷ است را مطالعه می كنمیم. در مدل ایشان حساسیت بهینه عملكرد در ریسك موسسه و ریسك گریزی نماینده كاهش می یابد و در مقابل این حساسیت در كارآیی نماینده بیشتر مترقی می شود. ما نشان می دهیم كه یك مدیر ارشد اجرایی كار آتر باید در تطابق اب موسسه مطمئن تری را مدیریت نماید، چرا كه سطح كوشش چنین مدریر اجرایی ارشدی بیشتر جوابگوی خساستهای بالایی عملكرد است.
به عنوان یك نتیجه، مدیر ارشد اجرایی كارآراتر و موسسه مطمئن تر، یعنی جایی كه حساسیت عملكرد بالاست، تركیب برنده ای را برای ممانعت از مشكلات پیش بینی شده تشكیل می دهد. همچنین دلیل مبتنی بر این امر را كه یك مدیر ارشد اجرایی ریسك گزیر باید یك موسسه پر خطر را به خاطر ارزشهای پارامتریك دلیل مند اداره كمند، پیدا خواهیم كرد. و نهایتاً اگر جمع اوری داده ها مقدور باشد، رابطة منفی بین كارآیی مدیران ارشد اجرایی و ریسكهای پیش بینی شده توسط تئوری را بررسی خواهیم كرد.
معرفی
مدیران ارشد اجرایی معتقدند كه حتی در شركتهای بزرگ مدرن، جایی كه اكثر كاركردهای شركتی دچار عدم تمركز شده و هر بخش به عنوان واحد اقتصادی مستقل فعالیتها می كند، می تواند نقش برجسته ای را بازی كند. ؟؟؟ ولایب من (۱۹۹۸) اطلاعاتی را جمع آوری كردند كه بر اساس آن مدیران ارشد اجرایی به طور متوسط ۲۳ در ۱۹۸۷ برابر كارگران حقوق دریافت كردند، این فاصله در سال ۱۹۹۴ به ۵۰ برابر رسید.
اكثر مدارك روایی اخیر، شامل سقوط انرون و ورد كام بیانگر این هستند كه مدیران ارشد اجرایی با اداره كردنهای شخصی موسسه فریب ؟؟؟ آگاهانه سرمایه گذاران می توانند آسیبهای ؟؟؟ به شركتی كه مدیریت می كنند وارد سازند. برای روشن ساختن اهمیت این مطلب، ادبیات مرتبط با مدیران ارشد اجرایی در سالهای اخیر به شدت رشد یافته است.
ما دورنمای تازه ای به این بخش از تحقیق وارد می سازیم. مشاهدات اولیه ما بدین صورت است كه شخصی می خواهد مدیر اجرایی ارشد موسسه بخصوصی باشد و یك موسسه می خواهد شخصی خاص را به عنوان مدیر اجرایی ارشد خود استخدام نماید. به عبارت دیگر مدیر ارشد اجرایی موسسه تصادفی انتخاب نمی شود.
به عنوان یك نتیجه، خصوصیت مدیر اجرایی ارشد و همچنین موسسه ممكن است به طور سینماتیك وابسته باشد. ما این ایده را با توسعه نسخه آشنای كارگزار- نماینده كه توسط هلمسترم و میلگرام (۱۹۸۷) توسعه یافت، موجب گشیتم . به طبق نظر ایشان حساسیت بهینه عملكرد در ریسك موسسه و كارگزیری نماینده كاهش می یابد و در تقابل كارآییی نماینده افزایش می یابد. ما پیش بینی ها را بر اساس رابطة بین خصوصیات مدیران ارشد اجرایی و خصوصیات موسسه اقتباس نمودیم و بعد از آن این پیش بینی ها را آزمایش نمودیم.
در چهارچوب هلمسترم و میلگرام، ما موسسات را توسط ریسكهای مربوط به طرز تفكر آنها ()كه از این به بعد فقط ریسك گفته می شود) و مدیران ارشد اجرایی را توسط كارآیی و ریسك گریزیشان توصیف كردیم. در چنین توصیفی، موسسات و مدیران ارشد اجرایی به شرح زیر رتبه بندی می شوند. موسسه ای با ریسك بیشتر بایسی كه از موسسه كم ریسك تر است، در موسسه پر ریسك ارتباط سعی و كوشش مدیر اجرایی ارشد و ارزیابی موسسه ضعیف بوده و بنابراین انگیزه مدیران اجرایی ارشد در چنین موسسه ای تضعیف می گردد. مدیر اجرایی كار آمد بالاتر از مدیری است كه كارآیی كمتری دارد، چرا كه كارولی می تواند ارزش بیشتری را نسبت به دومی با همان هزینه عدم مطلوبیت به موسسه اضافه نماید. یك مدیر ارشد ریسك گریز كه پایین تر از مدیری است كه ریسك گریزی كم تری دارد، در ؟؟؟ اولی این مساله حتمی است كه تحمیل ریسك به نماینده خطوط اخلاقی بروز خواهد كرد و تحمیل چنین ریسكهایی به مدیر ارشد اجرای ریسك گزیر هزینهزا تر خواهد بود.
ما راه تعادلی را كه در آن تطابق بین مدیر اجرایی ارشد و موسسه پایدار است پیدا می كنیم، برای مثال، انحراف همزمان یك مدیر اجرایی ارشد و یك موسسه از تطابق تعادلی، به طور همزمان مشلك هر دو را حل نمی كند. ما در خواهیم یافت كه این تعادل توسط طبقه بندی ثبت توصیف شده است، به این معنا كه یك موسسه بهتر باید یك مدیر بهتر منطبق باشد و یك موسسه پایین تر باید یك مدیر پایینتر. یك مدیر اجرایی ارشد كارآمد باید برای متعادل ساختن دلایل زیر، یك موسسه مطمئن تر را مدیریت نمای.
یك موسسه مطمئن تر می تواند حساسیت عملكرد بالارتی را خواستار باشد چرا كه چنین خواسته ای باعث نمی شود مدیر اجرایی بسیار متزلزل شود. اگر حساسیت عملكرد بالای وجود داشته باشد، یك مدیر اجرایی كارآمد سطح سعی و كوشش خود را بیشتر از آنچه مدیر كم كارآمد می تواند، ارتقا می بخشد. به عنوان یك نتیجه، وقتی كه یك موسسه مطمئن تر و یك مدیر اجرایی كارآمدتر با هم تركیب می شوند، این تركیب با قدرتی زیاد سبب كاهش، مشكلات پیش بینی شده ای كه در مدل هلمسرتم و میلگرام وجود دارد می شود. از آنجایی كه یك موسسه مطمئن تر و یك مدیر اجرایی كارآمد در این راه مكمل هم هستند، آنها باید متعادل با هم، با یكدیگر منطبق شوند.
جهت دریافت فایل تطابق مدیر ارشد اجرایی موسسه و تئوری نمایندگیلطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 4,500 تومان
برچسب ها : تطابق مدیر ارشد اجرایی موسسه و تئوری نمایندگی , تطابق مدیر , ارشد اجرایی , موسسه و تئوری , نمایندگی