مقدمه دیدار محبوب ونیل به لقای دوست یك هدف متعالی است وعارفان همواره آن را سر لوحة طریقت خود قرار داده اند در عرفان به این دیدار ،شهودیا مشاهده گفته می شود موضوع اصلی این پژوهش بررسی كشف وشهود در پنج كتاب اصلی اللمع ،اسرالتوحید،رساله قشیریه، كشف المحجوب وتذكره الاولیاء است از آنجا كه تحقیق مدون ومكتوبی درباره این موضوع تا به امروز ار
قیمت فایل فقط 7,900 تومان
تصوف اسلامی
مقدمه :
دیدار محبوب ونیل به لقای دوست یك هدف متعالی است وعارفان همواره آن را سر لوحة طریقت خود قرار داده اند .در عرفان به این دیدار ،شهودیا مشاهده گفته می شود .موضوع اصلی این پژوهش بررسی كشف وشهود در پنج كتاب اصلی :اللمع ،اسرالتوحید،رساله قشیریه، كشف المحجوب وتذكره الاولیاء است.
از آنجا كه تحقیق مدون ومكتوبی درباره این موضوع تا به امروز ارائه نشده است ،نگارنده را بر آن داشت تا با بررسی وژرف نگری بیشتر به این مهم بپردازد.
مطالعه متون عرفانی ،حالات روحی عارفان در هنگام مكاشفه وسخنان شطح آلودی كه تحت تأثیر جذبه الهی بر زبان می اورند ،قند مکرر است كه با تكرار آن از تأثیر شگرف وعمیق آن كاسته نمی شود .بحث كشف وشهود ،حس كنجكاوی شیرینی را بر می انگیزد تا با اشتیاق هرچه تمام تر ،منابع آن مورد بررسی قرار گیرد .
در این جا با پیروی از كلام مبارك حضرت علی (ع) كه فرموده اند :«من علمنی حرفاً فقد سیرنی عبداً» بر خود لازم می دانم از استاد ارجمند ،خانم دكتر پناهی كه به عنوان استاد راهنما ،صمیمانه مرادر پیشبرد اهداف این پژوهش یاری كردند ،تشكر وقدردانی نمایم .همچنین از آقای دكتر فقیهی كه به عنوان استاد مشاور ،از نظرات ارزشمند ایشان بهره مند شدم ،كمال تشكر وقدردانی را دارم.
چكیده:
سؤال بنیادین این پژوهش ،تعریف كشف وشهود ،انواع آن ومصادیق عملی در متون عرفانی :اللمع ،اسرار التوحید ،رساله قشیریه ،كشف المحجوب ،تذكره الاولیاء است .همچنین راههای رسیدن به كشف وشهود در سه مكتب زهد ،كشف وشهود وحدت وجود ،بررسی شده است.
فصل اول مبحثی از تعاریف کلی را تشکیل می دهد در فصل دوم به رهاهای رسیدن به کشف شهود در مکاتب مختلف ساخته شده است در فصل سوم مکاشفه ، مشاهده و مهاظره بررسی شده است و مصادیق عملی کشف و شهود از کتابهای اصلی گردآوری شده است. از نظر بسامدی در جدولی ارائه شده ومورد مقایسه قرار گرفته است.
مكاشفه در هر مرحله مراتبی دارد كه بسته به وضعیت روحی سالك او را در جایگاه خاصی قرار می دهد ودر رویت حقایق عالم ونائل شدن به دیدار پروردگار او را یاری می دهد .
لطف وجذبه الهی به عنوان یك راه میانبر همواره مورد توجه عارفان بوده است ودر این پژوهش به عنوان كشش آن سویی از آن یاد شده است.هنگامی كه عارف به وصال پروردگار خویش دست می یابد،تحت تأثیر احوال روحی خاصی قرار می گیردوممكن است سخنانی به ظاهر نامعقول بر زبان آورد به این سخنان شطح گفته می شود منابع شطحیات بیشتر قرآن ،حدیث والهام است
منشأ پیدایش تصوف اسلامی :
از آنجا كه فطرت آدمی خدایاب است ،انسانها در هر دین وآئین جویای مبدأ حقیقت وآفرینش بوده اند .به طور كلی سه نظریه در بارة پیدایش تصوف اسلامی وجود دارد :
دستة اول : منشأ مسیحی برای آن قائلند .افرادی چون « آ.فون كرمر» كه منشأ تصوف اسلامی را در زهد مسیحیت وعناصر بودایی می داند. وافرادی همچون : « آ، مركس » ،« ادوارد براون»،« ب ،ماكدونالد» ،« بن زیلك» ،« ف .س. مارچ»و « مارگارت اسمیت» این نظریه را پذیرفته اند .1
« م.آستین پالا سیوس» بر این اعتقاد است كه مسیحیت وتصوف عناصر مشتركی را از یكدیگر أخذ كرده اند برخی به تأثیر غیر مستقیم تصوف از مسیحیت قائل هستند ،مانند عناصر وحدت وجود كه در فرقه های مسیحیت مانند « حنانه»(Henaniens) تأثیر نهاده است وفقر ودر یوزگی در طایفه مصلیان (messalliens) وجود داشته است.2
گروه دوم منشأ تصوف اسلامی را ،آیینهای قبل از اسلام در ایران دانسته اند .3
بنا بر شواهدی كه از رگه های عرفان در دین زرتشت به جا مانده است ،همواره سعی وعمل از اصول تعالیم زرتشت محسوب می شده است.در دین زرتشتی كار وزندگی مادی با عوالم روحانی منافات ندارد .4
در «وندیداد» آمده است آنجا كه انسان عبارت می كند ،سكنا می گزیند ،تشكیل خانواده می دهد، وگله داری می كند، مبارك ترین نقطه زمین است. همانطور كه ملاحظه می كنید، این تفكر جایی برای گرایش به زهد و فقر باقی نمی گذارد . روزه كه یكی از ویژگیهای زندگی زاهدانه است در دین زرتشت نه تنها جایگاهی ندارد، بلكه بسیار مذموم نیز شمرده می شود . امری كه در ادیان دیگر و حتی اسلام مورد توجه قرار گرفته است.5
با آوردن شواهد بالا ، این نظریه نیز باطل می نمارید ، چرا كه ثنویت آیین زرتشتی قابلیت پذیرفتن تفكراتی چون «وحدت وجود» را ندارد. گرسنگی در نزد زرتشتیان گناه شمرده می شود .
جسم از جملۀ خیر هاست و ریاضت دادن به آن ناپسند است.6
دسته سوم آنهایی هستند كه منشأ هندی برای تصرف قائلند . « ریچاردهارتمان» و«ماركس هورتن» تصرف را از منابع ادیان هند مأخوذ می دانند.7
عرفان هندی همواره به دنبال این دغدغه بوده است كه انسان به عنوان یك موجود جزئی و فنا ناپذیر خود را به مبدأ هستی متصل نماید. مشرب فكری عرفان هندی ازآبشخور تعلیمات اوپانیشاد سرچشمه می گیرد. بزرگترین مصیبتی كه سالك در عرفان هندی با آن مواجه می شود ، جدایی از برهماست. راه چاره و رهایی از این فراق ، تصفیه باطن از هواهای نفسانی و عبور از تنگناهایی است كه به آن – سمساره – می گویند.عارف هندی سعی دارد كه به نوعی معرفت دست یابد كه اساس آن مبتنی بر شهود و تعالیم روحانی اوپانیشاد داشت. در این عرفان سالك با راهنمایی برهمن به یوی زندگی هدایت می شود كه فقر ورهبانیت از مبانی اصلی آن شمرده می شوند.1 امری كه در اسلام بارها مسلمین ازآن بازداشته شده اند .
گروه چهارم برای تصرف منشأاسلامی قائل هستند و آن را پدید ه ای اسلامی می شمارند .آنها فلسفه عقلی واستنتاجی تصوف را تحت حکمت نوافلاطونی یونانی می دانند . افرادی مانند « وینفلد» ، «براون» و«نیكلسون» از این دست هستند. 3
در یك جمع بندی كلی می توان گفت كه عرفان در هر دین ، آیین و آداب همان دین را می پذیرد . با این همه شباهت كه بین مشرب های فكری در تصوف وجود دارد، منشأ اصلی عرفان اسلامی رادر هیچ كدام از آنها نمی توان جستجو كرد ، وجود این شباهت ها ، ناشی از یك منبع واحد است و فطرت جستجو گر انسان در پی متصل كردن این شباهت ها به یكدیگر می باشد .4
از محققین معاصر افرادی مانند استاد مرتضی مطهری در كتاب « خدمات متقابل اسلام وایران»5وآقای هاشم رضی در كتاب «دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشتیان »6 دربارۀ پیدایش اولین رگه های عرفان در ایران به تفصیل به بحث پرداخته اند.
ذكر این نكته ضروری است كه اسلام به عنوان یك دین كامل، به دور از هر گونه افراط و تفریط، از جهت نظری ،از آبشخور قرآن و احادیث نبوی و اقوال پیشوایان دینی سیراب می شود، واز جنبه علمی ،سیرت رسول الله وائمه اطهار الگوی علمی مسلمین را در برمی گیرد .7
مكتب زهد:
پیروان این مكتب به اقتضای اصول شریعت به ظاهر كتاب وسنت می نگرند . صفت غالب وشاخص این دسته از صوفیان تقید بی چون وچرا به ظواهر شریعت است. 1
لویی ماسینیون در تحقیقات خود مراحل ابتدایی روند تصوف را با پیروی از احادیث پیامبر اكرم ( ص) می داند .لویی ماسینیون دلایل گرایش مسلمین به زندگی زاهدانه راتجسم سوره های قرآن با وعده های ووعیدها وتصور عذاب جهنم تلقی كرده است .او معتقد است ،همه این عوامل باعث شده ؛تصویری كه از خداوند در اذهان مسلمین نقش می بندد خشن وبسیار رعب آور باشد.داشتن چنین روحیه ای باعث شد كه مسلمین برای رهایی از كیفر روز جزا به ریز ترین دستورات دینی عمل كنند.بدین ترتیب این مسلمانان نخستین بنیانگذاران تصوف زاهدانه بود از ویژگیهای بارز این افراد ،تكرار ذكر نام خداوند وتوجه بسیار در تشخیص حلال وحرام از یكدیگر بود .2
پاولویچ پطروفسكی این نظریه را رد كرده است .او دلایل گرایش مسلمین به تصوف زاهدانه را این گونه توصیف كرده است : فساد مالی بنی امیه ،اسرافكاریهای بنی عباس ومقایسه زندگی حاكمان توسط مسلمین با زندگی پیامبر اكرم (ص) وخلفاء جانشین ایشان وفاصله گرفتن طبقةحاكم از قشر عادی جامعه به واسطة ثروت وزر اندوزی ،موجبات حذف ونگرانی از انجام فرایض دینی را در دل مسلمانان به وجود آوردوزندگی آنها را به سوی گوشه نشینی وعزلت سوق داد.3
ابراهیم ادهم (وفات.161 هـ .ق) ،ابو هاشم صوفی( وفات 179 هـ .ق) ،حسن بصری ( وفات 180 هـ .ق) ورابعة عدویه( وفات 185هـ .ق) از بزرگان این مكتب بوده اند.
رابعة عدویه این طریق را متحول كرد ، رابعه عشق به پروردگار ودیدار وپیوستن به حق ( وصال) را مطرح كرده است.البته در ابتدای شكل گیری تصوف،بعید به نظر می رسد كه منظور از وصال رابعه وحدت یا مقام فنا باشد اما در هر صورت ،طریق رابعه در تصوف بیانگر این مسأله است كه در پایان سدة اول هجری روح عرفان كم كم در زاهدان وعابدان تأثیر گذار می شود.
تصوف در قرن دوم هجری بسیار ساده وبه دور از هر گونه تكلف بوده است وبه روش سنت رسول اكرم(ص) دنبال می شده است.4
مكتب كشف وشهود:
گوشه نشینی با حفظ بسیاری از اصول خود به سوی نوعی درون نگری كشیده شد كه بر حالات روحی عارفان بی تأثیر نبوده است .عارفان در این مكتب معتقدند كه نفس انسان گنجایش پذیرش انوار حق را در خود دارد .ابو عبدالله حارث بن اسد مغازی محاسبی (وفات 262 هـ .ق ) نقش به سزایی در ایفای نظریه بینش درون نگری داشت . در حقیقت محاسبی به دنبال ایجاد تعادل بین اعمال انسانها وامیال قلبی آنهاست.
محاسبی خشنودی خاطر را تنها با حفظ ظواهر شرع قبول نداشت.از نظروی آنچه كه حائز اهمیت بود ه است ،متفاوت نبودن حالات درونی با اظهارات بیرونی است . از همه اینها گذشته از دیدگاه حارث محاسبی به احوالات درونی بیشتر اهمیت داده می شد تا به رفتار ظاهری.در این زمان بود كه صوفیه كم كم به این نتیجه رسیدند ،نیت اعمال بسیار مهمتر از شكل ظاهری آن است .
مكتب بغداد كه باعث ترویج ریا كاری در عبادت وامور دینی شده بود ،در برابرموج جدیدی كه تنها به نیت اعمال توجه داشت ونه به رفتار ظاهری آن ،به شدت برخورد كرد .این برخورد منجر به ایجاد فرقة جدیدی به نام ملامتیه شد.
شخصیت های برجسته این فرقه :ابو حفض عمر بن سلمه حداد ( وفات 264-267 هـ .ق) ابو صالح حمدون قصار ( وفات 271 هـ .ق ) وابو عثمان سعید بن اسماعیل حیری ( وفات 298 هـ . ق) از نیشابور برخاسته بودند .1
وظیفة اصلی انسان در فرقة ملا متیه این گونه تعریف شده است:
1- رسیدن به كمال.
2- پاك ومنزه ساختن دل واندیشه ( نیت) از هر گونه شك وشبهه.
3- انجام كامل سنت ها وفرایض دینی.
ا نجام اعمال دینی واعتقاد (نیت) در این مسلك سری است میان بنده وخداوند كه باید بر همه پوشیده بماند. پیروان ملا متی همواره در پی انجام كارهایی برخلاف عرف جامعه بودند هدف آنها از این كار ،خوار كردن نفس اماره وكتمان عبادتهایشان از نظر مردم بوده است .2
تعالیم مكتب ملامتیه تنها می توانست با ریاكاری در سطح جامعه ودر بین عوام مبارزه كند.درین زمان مكتب بغداد ،ریای خوفناك تری را كشف می كند و آن ریا وتظاهر در برابر خود بود .نظریة جدید مكتب بغداد به این نكته اهمیت می دهد كه اگر كسی به دنبال عبادات وریاضت هایی كه بر خود روا داشته است شور وشعفی احساس كند و توقع پاداش داشته باشد این ریا در برابر نفس است .در حقیقت آن را معامله ای با « تقدس» تلقی می كردند .چنین سوداگری ،از هر گونه اطاعت خداوند به دور بود .
كسی كه بیش از دیگران در بسط وگسترش این تعالیم كوشش می كرد ،ابو القاسم بن محمد بن جنید خطاط ( وفات 299هـ. ق ) ملقب به « سید طایفه» و « طاووس الفقراء» بود .1
اصطلاح فنا برای اولین بار توسط طیفور بن عیسی ابن آدم سروشان بسطامی (بایزید) وفات ( 262-267 هـ .ق) مطرح شد ومورد حملات شدید مراجع مذهبی واقع شد.
بایزید معتقد است انسان فناپذیری كه عاشق حق است ،می تواند به وسیله فنادر ذات معشوق یعنی خداوند به بقا برسد .2
بایزید این تفكر خود را از آیة قرآن گرفته است كه می فر ماید :« كل من علیها فان ویبقی وجه ربك ذو الجلال والا كرام .»3 ( هر كه روی زمین است دستخوش مرگ وفنا ست وزندة ابدی ذات خدای منعم با جلال وعظمت است.)
از دل تعالیم جنید وبایزید ،افرادی همچون ابوالمغیث حسین منصور حلاج ( 244 – 309 هـ .
ق) ظهور می كنند . حلاج در حالت فنا ،شطح مشهور « انا الحق » را بر زبان می آورد.4
مكتب وحدت وجود :
در بین عرفای و مسلمان ، اولین كسی كه وحدت وجود را اساس تعلیم درسی نظریه خویش قرار داد، محی الدین ابو بكر محمد بن علی بن عربی حاتمی طایی (560-638 هـ .ق) بود. و او از اهالی اندلس بود، محض اختصار نام او را ابن عربی می خوانند.
مذهب ابن عربی بر اصل وحدت مبتنی است . بر این فكر كه وجود امریست واحد كه حق است و آنچه ما سوی الله است دیگر وجود حقیقی و مستقل ندارد.5
اساس تعالیم ابن عربی كه همان وحدت وجود است اساس تعالیم او است در كتاب« فصوص الحكم است» . وحدت وجود محی الدین مبنی بر این فكر است كه وجود حقیقتی واحد وازلی است. و تنها وجود واحد ازلی خداوند است. پس عالمی كه ما در آن زندگی می كنیم خود وجود حقیقی ندارد و وهم و خیالی بیش نیست . وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و عالم با همۀ مظاهر و اشكال گوناگونش چیزی نیست جز حقیقت واحد كه همان وجود الهی است.1
پس در تفكر ابن عربی جایی برای كلماتی مانند خالق و مخلوق باقی نمی ماند. بلكه فقط باید از دیدگاه او وجود را نگریست كه از یك نظر خلق است و در نظر دیگر حق و بین آن دو هیچ فرقی وجود ندارد. حال این سؤال پیش می آید كه اگر وجود حقیقت واحدی است، پس تفاوت بین حادث و قدیم چیست و امور و حوادث عالم چگونه خلق می شوند؟
بنا به عقیده محی الدین وجود حق دارای دو تجلی است، یكی تجلی ازلی ،كه ابن عربی آن را فیض اقدس نامیده است و بوسیله آن اعیان در عدم ثابت می مانند . ودیگر «فیض مقدس» كه بوسیله آن اعیان ثابت و در عدم در عالم محسوس ظاهر می شدند.2
تصوف در قرن سوم به رشد خود ادامه می دهد و از سادگی ابتدائی قرون اولیه خارج می شود . صوفیه به همراه دیگر اقشار جامعه به زندگی اجتماعی روی می آورند و دیگر از گوشه نشینی و عزلت های طولانی خبری نیست. در قرن سوم هنوز جنبۀ عملی تصوف بر بعد نظری آن غلبه دارد . صوفیه در این قرن به فراگرفتن علوم جدیدی غیر از قرآن و حدیث روی می آورد .
در قرن چهارم توسط ابو علی سینا (وفات 440 هـ.ق) با مبانی حكمت در هم می آمیزد .
ا بو طالب مكی در كتاب قوت القلوب خود ، تصوف را با موازین شرعی تطبیق می دهد3. افرادی چون محمد بن طاهر مقدسی در صفوه الصفوه و امام محمد غزالی در احیا ءالعلوم الدین در نفوذ و تأثیر هر چه بیشتر تصوف نقش بسزایی را ایفا می كنند . در این قرن مباحث كلامی به تدریج وارد حوزۀ عرفان می شود . رویت خداوند در جهان دیگر به عنوان یكی از افكار بحث انگیز مورد توجه قرار می گیرد .4
نفوذ علمی تصوف در قرن پنجم بیش از پیش توسعه می یابد . در این قرن مهم ترین كتاب های عرفانی تدوین و تألیف می شوند كه معروف ترین آنها كشف المحجوب هجویری (وفات 465هـ. ق)است . ختلاف و درگیریهای كلامی بالا می گیرد . مذهب شیعه در این زمان سه جایگاه مقبولی دست می یابد . چنانكه دو كتاب از چهار كتاب معتبر شیعه ، تهذیب و استبصار در این زمان تألیف می شوند.5
تصوف در قرن ششم از بحث های مغرضانه در مسائل كلامی دوری می گزیند وجای آن را وآزادی بیان می گیرد. به همراه این آزادی بیان، افرادی همچون ابوالفرج الجوزی(وفات 597هـ .ق) در كتاب تلبیس ابلیس و سید مرتضی بن داعی حسنی رازی در كتاب « تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام » برصوفیه بسیار تاخته است.1
تصوف در قرن هفتم به بزرگترین تحول خود نائل می شود و آن تلفیق عرفان و حكمت اشراق توسط محی الدین ابن عربی ( وفات 638 هـ . ق) است.از این جهت می توان اورا بنیانگذار عرفان علمی معرفی كرد.2
اگر در قرن هفتم عرفان به عنوان یك درس توسط ابن عربی تدریس می شده است در قرن هشتم به صورت مدون مورد آموزش وتعلیم قرار گرفت چنانكه محمد بن محمود آملی در كتاب نفایس الفنون علم تصوف را در كنار سایر علوم معرفی می كند.3
در قرن نهم به علت توجه مراجع دولتی به خانقاهها تعداد صوفیان وفرقه های صوفیه افزایش می یابد،اما از كیفیت وعمق تعالیم صوفیه كاسته می شود.در این زمان شریعت وطریقت به هم بسیار نزدیك می شوند .نوعی لا ابالی گری وبی بند وباری در بین صوفیان این عصر رایج می شود.4
نویسندگان پنج كتاب اصلی:
عبدالله بن علی سراج طوسی( وفات 378 هـ .ق):
اللمع اثر ابو نصر سراج طوسی بی تردید یكی از مهمترین متون اصلی صوفیه به شمار می رود دلایل اهمیت این كتاب نوع نگاه مؤلف وپرداختن به مسائل شبهه ناك وغامض وحفظ تعادل در همة مباحث است .به همین دلیل اكثر گروهها وفرقه های صوفیه آن را پذیرفتند.5
عطار در تذكره الاولیاء از كتاب او به نام «لمع» یاد كرده است.6
جامی در كتاب نفحات الانس خود از كتاب ابونصر سراج با نام «لمعه» یاد می كند.7
همه خاندان ونیاكان ابونصر سراج از عابدان صوفی بوده اند .اودر طریقت بیشتر جانب صحو وزهد را نگاه داشته است .او حتی سخنان شطح آلود صوفیه را نیز با موازین شرع وسنت تطبیق داده است.ابونصر سراج با دارا بودن اطلاعات وسیع در زمینة قرآن وحدیث پیوسته می كوشد كه بین شریعت وطریقت آشتی برقرار كند .او بنیاد تصوف اصلی را تنهاقرآن وحدیث می داند.1
اگر سال وفات ابونصر سراج (378 هـ .ق) باشد وتاریخ تألیف كتاب سالهای میانی عمراو حساب باشد ،تألیف كتاب به ظن قوی بین سالهای (340-360هـ.ق) صورت گرفته است.2
از نظر جامعیت واشتمال موضوعی ،تقریباًهمة آنچه كه مربوط به طریق تصوف می شده است در این كتاب وجود دارد.3
از دلایل مهمی كه بر اعتبار كتاب اللمع می افزاید ،استفاده مستقیم ابونصر سراج از اقوال وگفته های مشایخ تصوف است.4
اللمع از حیث تأثیری كه بر آثار عرفانی معتبر پس از خود داشته است ،در خور تأمل است.ابوحامد محمدغزالی در اثر عظیم خود«احیاءعلوم الدین»بسیاری از افكار ناب واصیل كتاب خود را از اللمع اخذ كرده است.5
نكتة دیگر در مورد شخصیت برجسته ابونصر سراج ،نوع برخورد عالمانه او با شطحیات حلاج وبایزید بسطامی است.او با سعه صدر وبه دور از هر گونه تعصب افراطی ،آن شطحیات را به شیوه ای منطقی وبا حفظ موازین شرعی تفسیر وتأویل كرده است.6
ابوسعید ابوالخیر (وفات440هـ.ق)
گرچه كتاب اسرار التوحیدرا محمدبن منور میهنی نوشته است اما از آنجا كه شرح حال ابوسعید ابوالخیر است در اینجا به زندگی قهرمان این كتاب پرداخته می شود.ابوسعید ابوالخیر در میان مشایخ بزرگ تصوف ایرانی یك نمونه استثنایی ومنحصر به فرد است.به طوری كه مردم به او اعتقادبسیاری داشته اند .در تعالیم بوسعید ،روح انسان دوستی وخوش بینی وشادی وتعصب ستیزی موج می زند.7 ابوسعید قرائت قرآن را در میهنه نزد محمد عنازی وادبیات عرب را در محضر ابو سعید عنازی فرا گرفته است.8
ابوسعید توسط لقمان سرخسی به خانقاه ابو الفضل حسن سرخسی راه می یابد وتحت تأثیر سخنان پسر بوالفضل تغییرات روحی در او پدید می آید وعلوم رسمی را رها می كند. بوسعید بارها اعتراف می كند كه هر چه دارد از یك نظر پسر بو الفضل است .از بزرگانی كه بوسعید محضر درس آنها را درك كرده است می توان از :ابو عبد الرحمن سلمی (وفات 412 هـ .ق) نام برد.ابوسعید ابوالخیر با مشایخ بزرگی همچون ابو الحسن خرقانی نیز دیدار داشته است.1 با همة حرف وحدیث هایی كه دربارة به خاك سپردن كتابها توسط بوسعید گفته شده است ؛این نكته را همواره باید مد نظر داشت كه ابوسعید یكی از دانشمندان طراز اول عصر خود بوده است ودر فقه وكلام وحدیث سرآمد همه مشایخ به شمار می رفته است.2
عده ای از فقها ومحدثین زمان بوسعید با او دوستی ومراوده داشته اند .افرادی چون :ابو محمد جوین،قاضی حسین مرو رودی(وفات 462هـ .ق) كه از بزرگترین فقهای شافعی قرن پنجم بوده ؛ابو علی سنجی (وفات 430 هـ .ق)،استاد اسماعیل صابونی(وفات 449 هـ. ق) ،خطیب بزرگ آن عصر ،قاضی ابوبكر حیری(وفات 421هـ. ق) ،امام بوالحسن روقی (وفات 496هـ. ق)وسید طالب جعفری در طوس. بوسعید به بایزید بسطامی وحلاج ،بسیار ارادت ورزیده است .درمورد آزاد اندیشی بوسعید همین بس كه به جای فرا گرفتن اذكار واوراد رایج صوفیان ،از ابوالقاسم بشر یاسین ،یك رباعی فارسی فرا گرفته وپیوسته آن را تكرار كرده است :3
بی تو جانا قرار نتوانم كرد احسان تو را شمار نتوانم كرد
گر بر تن من زفان شود هر مویی یك شكر تو از هزار نتوانم كرد
استاد دیگری كه بوسعید از محضر او بسیار كسب فیض كرده است ،ابو الفضل حسن سرخسی است از استادان بزرگ خارج از حیطة خراسان ابوالعباس آملی از كسانی بوده است كه بو سعید بسیار با اوحشرونشر داشته است .بو سعید مدتی را در خانقاه او به سر می برد وبدست او خرقه می پوشد.4بوسعید گنجینة عظیمی از معارف واقوال صوفیه وتعلیمات عرفانی را ،بیش از همه از ابوعبد الرحمن سلمی فرا گرفته است.استاد ابوعلی دقاق نیشابوری نیز در اوان راه تصوف تأثیر به سزایی بر ابو سعید گذاشته است 5
برخی از مشایخ در مسائل نظری وعملی با او اختلاف نظر داشته اند مانند:ابو عبدالله باكویه،ابو مسلم فارسی،خواجه عبدالله انصاری و ابو القاسم قشیری یكی از افرادی كه در تضاد وتقابل با بوسعید قرار گرفته است ،احمد جام (ژنده پیل) (441-536هـ .ق است .هر چه اصول تعلیمات ابوسعید بر وابستگی وآزاد اندیشی واخلاص است،زندگی وروح تعلیمات ژنده پیل در خود خواهی وانتقام جویی وكین ورزی خلاصه می شود. از منكران وحاسدان بوسعید كه بگذریم به افرادی همچون فریدالدین عطار نیشابوری می رسیم. (وفات 618 هـ .ق) كه بوسعید را در تذكره الاولیاء ستوده است.1عبدالرحمن جامی (وفات898 هـ .ق) در كتاب نفحات الانس من حضرات الانس خود اورا باالقابی همچون «سلطان وقت» ،«جمال اهل طریقت» و« مشرف قلوب» یاد كرده است.2بوسعید در مسائل فقهی پیرو مذهب شافعی بوده است.بوسعید معتقد است كه همة مشكلات
وگناهان از خود خواهی وتظاهر ناشی می شود.او هرگاه می خواهد دربارة خود سخنی بگوید از
لفظ «من» استفاده نمی كند وپیوسته از كلماتی مثل «ایشان» استفاده می كند.3
ابو الحسن علی بن عثمان هجویری:(وفات 470 ه.ق)
در اواخر قرن چهارم واوایل قرن پنجم در غزنه به دنیا آمده است .علوم متداول عصر خود را در
اوان جوانی در شهر زادگاهش فرا گرفت.هجویری به هنگام جوانی مدتی درگیر مناصب دولتی بوده است اما پس از مدتی دلبستگی های مادی رارها كرده ومتحول شده است. هجویری پس از تحول روحی به فرغانه به دیدار شیخ فرغانی می رود.وی در سفر هایش با مشایخ بزرگی همچون :ابو عباس شقانی ،ابو احمد مظفر ،ابو القاسم كرگانی وابو القاسم قشیری دیداركرده است.4
پیر و مقتدای اصلی هجویری شیخ ابو الفضل ختلی (وفات 453 هـ .ق) بوده است .هجویری در لاهور كتاب كشف المحجوب را نوشته است. این كتاب را می توان نخستین كتاب فارسی پس از شرح تعرف مستملی بخاری در تصوف دانست.5
از آنجا كه هجویری یك صوفی مكتبی وخانقاهی نبوده است وبه طور مسلم استاد یا مرید ثابتی نیز نداشته وی در سفرهایش با مشایخ بسیاری دیدار كرده است.این دیدارها ،گاه تنها به همان برخورد اول ختم می شده است .گاهی به مصاحبت وانس والفتی نیز كشیده می شد ودر برخی از موارد نادر ،هجویری به حلقة شاگردان آن شیخ می پیوست.6 ابوالفضل ختلی ،تنها كسی بوده است كه هجویری اورا شیخ ومقتدای خود دانسته است. ابوالقاسم كرگانی (وفات 469هـ .ق) نیز از استادان هجویری بوده كه بسیار به او اراد می ورزیده است.از نظر خط مشی فكری این دو با هم متفاوت هستند. كرکانی مانند ابو سعید به حلاج ارادت داشته ودر سماع میانه رو ومعتدل رفتار می كرده است.7
هجویری در برخی از علوم شاگرد ابوالعباس شقانی (وفات 458 هـ .ق) بوده است هجویری آداب وظواهر شریعت را در محضر وی آموخته است.
هجویری در تالیف كتاب «كشف المحجوب » به ابوالقاسم قشیری (وفات 465 هـ .ق) بسیار نظر داشته است .از دیگر آثار هجویری می توان به :اسرار الخرق والملونات ،البیان الاهل العیان ،الرعایه بحقوق الله تعالی ،دیوان اشعار ،فنا وبقا ومنهاج الدین اشاره كرد.1
زین الدین ابوالقاسم عبدالكریم بن هوازن بن عبدالملك بن طلحه بن محمد قشیری (وفات465 هـ .ق) در ناحیه استواء ( قوچان كنونی )به دنیا آمد.
به لحاظ مقام علمی ودارا بودن اطلاعات وسیعش در حوزه علوم دینی به او لقب زین الاسلام را دادند .قشیری مقدمات ادب را نزد ابوالقاسم الیمانی فرا گرفت.2
اولین استاد قشیری در نیشابور در نیشابور ،ابو علی دقاق است.دقاق پی به استعداد شگرف قشیری برد واو را در حلقة شاگردان خود پذیرفت.3
ابوبكر محمدبن بكربن محمد طوسی نوقانی ( وفات 420 هـ .ق) در نیشابور پیشوای شافعیان بود ،قشیری در محضر درس وی فقه را فرا گرفت.4
ابوالحسن احمد بن نصر محمد بن احمد عمر خفاف ( وفات 395 هـ .ق ) استاد قشیری در علم حدیث بود.
قاضی ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن لیث بن شیب (وفات 413 هـ. ق) استاد قشیری در علم حدیث وروایت بوده است.
ابو نعیم عبدالملك بن حسن بن محمد اسحاق اسفراینی (وفات 400 هـ .ق) قشیری در نزد اوسماع كرده است. 5
نام استادان دیگر قشیری عبارتند از:
ابو عبدالله ثقفی دینوری (وفات 414 هـ .ق) ، ابوالقاسم حسن بن محمد حبیب نیشابوری ( وفات 406 هـ .ق) ، ابوحسین معدل عبدالله بن بشران (وفات 415 هـ .ق) قاضی ابو محمد جناح بن نذیر كوفی ، ابو القاسم عبدالرحمن كوشكی سراج (وفات 418 هـ .ق) دربارۀ ارتباط قشیری بابوسعید ، در اسرار التوحید آمده است كه قشیری ابتدا از منكران بو سعید بوده و بعد به سبب اشراف بو سعید بر خواطر از پیروان او
شده است.ولی با این همه قشیری حتی یك بار هم نامی از بوسعید در كتاب خود نبرده است. 1قشیری در ظواهر شرع بسیار سختگیرانه عمل می كند ، ترك آنها را به هیچ وجه جایز نمی داند.
در فروع دین ، پیروی از مذهب خاصی را لازم نمی شمارد . در مورد سماع صوفیانه با احتیاط عمل می كند.2
ابو حامد شیخ فرید الدین عطار نیشابوری
نام وی به اتفاق اكثر مورخین وتذكره نویسان محمد است. كنیه او به گفتۀ محمد عوفی ابو حامد است. لقب او فرید الدین است. شیخ گاه در قصائد و غزلیات و مثنویاتش خود را به عنوان فرید یاد می كند.3
تاریخ ولادت و وفات شیخ عطار (540 – 618 هـ . ق) است.
داستان تحول شیخ عطار در نفحات الانس چنین آمده است.: « او مرید شیخ مجد الدین بغدادی است گویند سبب توبه وی آن بود كه روزی در دكان عطاری مشغول و مشغوف به معامله بود. درویشی به آنجارسید. چند بار «شیء لله » گفت. وی به درویش نپرداخت. درویش گفت: ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت : چنانكه تو خواهی مرد . درویش گفت : تو همچون من توانی مرد ؟
عطار گفت: بلی . درویش كاسه ی چوبین داشت : زیر سر نهاد . الله گفت و جان بداد . عطاررا حالی متغیر شد ودكان بر هم زدوبه این طریق درآمد.»4
جامی در نفحات الانس نقل كرده كه مولانا به هنگام عبور از بلخ و رسیدن به نیشابور به محضر عطار رسیده و عطار كتاب اسرار نامه را به او تقدیم كرده است . مولانا پیوسته این كتاب را با خود همراه داشته است. 5
عطار مرید مجد الدین شرف مؤید بغدادی (وفات 613- 616 هـ .ق) بود.
عطار در مثنوی خسرو نامه پس از مدح خلفاء و ابو حنیفه نعمان بن ثابت ( 80 – 150هـ .ق)و محمد بن ادریس شافعی (150- 204هـ .ق) ، شخصی به نام سعد الدین ابوالفضل بن ربیب را می ستاید و او را قطب اولیاءخطاب می كند. ستایشی كه عطار از این شخص می كند، بسیار شبیه ستایش مرید از مراد است.6
با همه این توصیفات ، عطار را گاه مرید مجد الدین بغدادی و یا اویسی وگاه مرید قطب الدین حیدر و یا ركن الدین اكاف شناخته اند .7
عطار ابن ربیب را قطب به حق می داند . از نظر او ابن ربیب كسی است كه بر لوح محفوظ احاطه دارد و اوتاد و ابدال، فیض از او می پذیرند . از اظهار نظر عطار در مورد ابن ربیب می توان این گونه برداشت كرد كه در صورت اعتقاد عطار به شیخ نجم الدین كبری او رادر عداد مشایخ به شمار می آورده است. این نظریه اعتقاد عطار رابه صوفیه كبراویه كه نجم الدین كبری را جزو اقطاب قلمداد می كنند، رد می كند . پیر عطار به احتمال قریب به یقین، سعد الدین ابوالفضل بن ربیب بوده است .1
چنانكه از مطالعه آثار عطار بر می آید . اودر زمان خود مردی مطلع از علوم و فنون ادبی ، حكمت و كلام و نجوم بوده است. وی به اقتضای شغل خود آشنا به علم گیاه شناسی و خواص ادویه و دارو ها نیز بوده است . بنابراین آشنایی او به علم طب انكار پذیر نمی نماید . عطار مبادی طب ودارو شناسی را از پدر فراگرفته است و به كار معالجه بیماران نیز اهتمام داشته است.عطار علیرغم بیزاری از فلسفه و نقد فیلسوفان در حكمت طبیعی والهی نیز قوی دست بوده است . در كتاب اسرا نامه چكیده عقائد وآراء اصحاب حكمت را آورده است. با مطالعۀ آثار عطار نخستین چیزی كه به ذهن خواننده خطور می كند ، احاطه او بر علوم دینی مانند تفسیر قرآن و حدیث می باشد .
جهت دریافت فایل تصوف اسلامی لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 7,900 تومان
برچسب ها : تصوف اسلامی , دانلود تصوف اسلامی , تصوف , معارف , كشف وشهود , مكاشفه , ستر وتجلی , خواب ورویا , آپوكالیپس