مقدمه این جهان خود به خود به وجود نیامده بلكه خالقی دانا و حكیم دارد كه آن را با علم، قدرت، اداره و از روی حكمت آفریده است و هیچ گاه كار لغو و عبث انجام نمی دهد چنانكه خداوند در قرآن كریم می فرماید «وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَابَیْنَهُمَا لَعِبِینَ» «و آسمان و زمین و آنچه بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم»1 آف
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
اهداف بعثت پیامبران و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم )
مقدمه
این جهان خود به خود به وجود نیامده بلكه خالقی دانا و حكیم دارد كه آن را با علم، قدرت، اداره و از روی حكمت آفریده است و هیچ گاه كار لغو و عبث انجام نمی دهد. چنانكه خداوند در قرآن كریم می فرماید:
«وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَابَیْنَهُمَا لَعِبِینَ»
«و آسمان و زمین و آنچه بین زمین و آسمان است به بازیچه نیافریدیم»[1]
آفرینش انسان و جهان نیز بیهوده و عبث نیست. انسان به این جهان نیامده تا مدتی كوتاه زندگی كند، بخورد، بیاشامد و شهوت رانی كند آنگاه بمیرد و نابود شود. بلكه خداوند حكیم در آفریدن انسان هدفی بس عالی داشته است. انسان آفریده شده است تا با ایمان، عمل صالح و اخلاق نیك، نفس خویش را پرورش دهد و برای زندگی زیبا و دائمی در جهان آخرت آماده گرداند. بنابراین انسان با مردن نابود نمی شود بلكه از این جهان به سرای آخرت انتقال می یابد. در آن جهان نتیجه كامل اعمال خود را خواهد دید؛ انسانهای خوب و نیكوكار، پاداش نیك خواهند داشت و با نفس كامل و نورانی در بهشت برین تا ابد زندگی میكنند و از انواع نعمت های زیبای پروردگار مهربانشان برخوردار خواهند شد و انسانهای ظالم و بدكردار نیز كیفر شده و به سزای كامل اعمال بد خویش خواهند رسید.
دنیا مزرعه آخرت و محل خودسازی و پرورش نفس است، پس توشه های اخروی باید در همین جهان تهیه شوند.
بنابراین انسان برای پیمودن راه سعادت و كمال و تأمین آسایش و خوش بختی دنیوی و اخروی، نیاز به برنامه كامل و فراگیر دارد، از سوی دیگر، خود نمیتواند چنین برنامه ای را تهیه كند، از همین رو، نیاز به راهنمایی و هدایت آفریدگار هستی دارد كه انسان و جهان را خلق كرده و بر همه چیز آگاه است. این هدایت های خداوند متعال به وسیله «پیامبران» به سوی بشر آمده و اهل «نبوت» را ضروری ساخته است.خاتم این سفیران حق، پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) است كه رسالت همه انبیای گذشته را به كمال رساند و فصل درخشانی از علم و اخلاق و فرهنگ و تمدن را بر صفحه روزگار رقم زد. در اثر حاضر در رابطه با اهدافبعثت پیامبران و پیامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآله وسلم) بحث شدهاست.
هدف از آفرینش و جهان و انسان
مقصود ما از علت آفرینش، هدف نهایی است که باعلت اولیه و آفریننده دستگاه مغایر است، بحث از علت اولیه باید به نحو جداگانهای در مباحث توحید مطرح گردد که بحث از آن پس از اثبات آفریننده دستگاه عظیم خلقت بی فایده است و اتفاقی و تصادفی بودن آن محال می باشد؛ هیچ گونه شک و تردیدی مجال خود نمایی ندارد که دستگاه آفرینش بدون هدف عالیه باشد و با فرض آفریننده دانا، توانا و حکیم مطلق دستگاه خلقت بی هدف بودن آن امکان ناپذیر خواهد بود.
از نظر دین اسلام بلکه تمامی ادیان حقه الهی، خداوند حکیم، عالم خلقت را جهت هدفی والا آفریده است و آیات قرآن کریم دراین باره کم نیستند. همان طور که خداوند در قرآن می فرماید:
« وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الأرْضَ وَ مَا بَیْنَهُمَا لَعِبیِنَ.»
و آسمان و زمین و آنچه بین آسمان و زمین است به بازیچه نیافریده ایم[2] .
ودر جای دیگر می فرماید:
« إنَّ فِی خَلْقِ السَّمَوات ِ وَ الأرْضِ وَ اخْتِلفِ الَّیْلِ وَ النّهارِ لَأیتِ لَِّأُوْلِی الْألببِ الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیَماً وَ قُعُوداً و عَلَی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّروُنَ فِی خَلْقِ السَّمَواتِ وَ الأرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.»[3]
محققاً در خلقت آسمان وزمین ورفت وآمد شب و روز دلائل روشنی است برای خردمندان عالم .آنهای که در حال، ایستاده ونشسته وخفتن، خدا را یاد کنند و دائم فکر در خلقت آسمان وزمین کرده، پروردگارا ! تو این دستگاه با عظمت را بیهوده نیافریده ای، پاک و منزهی ما را به لطف خود از عذاب دوزخ نگهدار.
با عنایت به آیات شریفه فوق خداوند از آفرینش جهان وآنچه در آن نهاده، هدفی داشته و دارد و این دستگاه عظیم را به عنوان آلتی در راستای رسیدن به هدف خلقت انسان آفریده تا او با اندیشیدن در ارتباط با آنچه که حولش می گذرد وتغییراتی که با آمد و شد شب و روز در جهان طبیعت رخ می دهد، بدون اینکه نظم و هماهنگی هستی را بر هم زند و با نظر به جهان اطراف خویش و موجودات دیگری که هر کدام به سوی تکاملی در حرکت می باشند، انسان را به وجود آفریننده ای حکیم و توانا معترف نموده و او را به این حقیقت می رساند که خداوند از خلقت جهان هدفی داشته و دارد.
همانگونه که خداونداز آفرینش جهان هدفی دارد برای خلقت انسان که اشرف مخلوقات است، هدفی در نظر گرفته است وضمن آیات وروایات اهداف خلقت بیان گردیده است.
نگاه قرآن وروایات به آفرینش انسان
الف – هدف خلقت در قرآن
درباره هدف آفرینش در آیات قرآن تعابیر گوناگونی ذکر گردیده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد هدف آفرینش اشاره دارند از جمله آنها که یکی از مهمترین اهداف می باشد.
خداوند در قرآن این چنین معرفی می کند:
« وَ مَا خَلَقْتَ الجِنَّ وَ الإنْسَ إلْاَّ لِیَعْبُدُونِ »
جن وانس را جز برای پرستیدن وعبادتم نیافریدم.[4]
انسان در مکتب بندگی وعبادت «تکامل» می یابد و به عالیترین مقام انسانیت در این مکتب می رسد وگرنه روشن است که ذات مقدس خدا کمترین نیازی به عبادت انسان ندارد.
به همین دلیل خداوند در ابتدای آفرینش انسان، از او عهد وپیمان می گیرد که در مسیر عبادت اوکه «صراط المستقیم» است گام بردارد وجز اورا نپرستد که آن راه شیطان است، خداوند تعالی در قرآن می فرماید:
« ألَمْ أعْهَدْ إلَیْکُُمْ یبِنِی آدَمَ أنْ لّاتَعْبُدُوَا الْشَّیْطنَ إنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌ مُبِینٌ وَ أنِ اِعْبُدُونِی هَذا صِراطٌ الْمُسْتَقِیمٌ »[5]
ای آدم زادگان! آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید زیرا که او دشمن آشکار شماست و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم است.
خداوند سبحان در این آیه ضمن این که انسان را از عبادت شیطان منع میکند، هدف و غایت زیستن را عبادت واطاعت از خود می داند واز انسان پیمان میگیرد که جز او را پرستش نکنند، زیرا که جز این راه، صراط مستقیمی وجود ندارد.
ودر جای دیگری می فرماید :
« ألَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أیَکُمْ أحْسَنُ عََلاً.[6]
آن خدای که مرگ وزندگی را آفرید تا شما را بیازماید تا کدامین بهتر عمل می کنید.
با عنایت در آیه فوق واضح می گردد که همه این آیات به هدفی منتهی میشوند و آن پرورش و هدایت و تکامل انسان ها است که هدف نهایی آفرینش محسوب می شود.
هدفی که باز گشتن به خود انسان می باشد نه خدا، زیرا وجودی است بینهایت و بینیاز از تمام جهات، در چنین ذات و وجودی کمبود و محدودیتی راه ندارند تا اراده نماید با آفرینش خلق کمبودش را برطرف کند.
ب- هدف خلقت در روایات
در احادیث معصومین(علیه السلام) نیز هدف از خلقت انسان عبودیت و بندگی وی نسبت به خداوند مقتدر بیان شده است. که به ذکر چند نمونه از روایات می پردازیم.
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ضمن بیان مراتب توحید می فرماید:
« ألَّذِی خَلَقَ لِعِبادَتِهِ وَ أقْدَرَهُمْ عَلَی طَاعَتِهِِ [7]»
خداوند مخلوقات را برای عبادتش آفرید وبر فرمانبرداری از خود توانا ساخت.
وامام صادق(علیه السلام) در جواب فردی که پرسید: خداوند مردم رابرای چه آفرید؟ پاسخ داد :
« إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَمْ یَخْلُقْ خَلْقَهُ عَبَثَاً وَ لَمْ یَتْرُکُهُمْ سُدَی بَلْ خَلْقَهُمْ لِإظْهارِ قُدْرَتِهِ وَ لَیُکَلِّفَهُمْ طَاعَتَهْ فَیَسْتَوْ جِبُوا بِذلِکَ رِضْوانَهُ وَ مَا خَلْقَهُمْ لِیَجْلِبُ مِنْهُمْ مَنْفَعَهً وَ لَالِیَدْفَعَ بِهِمْ مَضَرَّهً بَلْ خَلَقَهُمْ لِیَنْفَعَهُمْ وَ یُوصِلَهُمْ إلََی نَعِیْمِ الأبَدِ[8].
خداوند مخلوقات را بیهوده وبی هدف نیافریده وآنان را به حال خود رها نکرد، بلکه آنان را آفرید تا قدرتش را آشکار کند وآنها را به اطاعت خویش مکلف سازد تا بدین وسیله، رضایت خدا را حاصل نماید وآنها را خلق نکرد تا از آنان سود ببرد یا به وسیله آنها ضرری از خود دور کند، بلکه آنان را آفرید تا به آنها بهره داده به نعمت جاویدشان برساند.
با اندکی غور در آفرینش خود و جهان درمی یابیم که آفرینش ما به سبب لطف و بزرگواری خدا بوده، زیرا او منبع قدرت و خیر مطلق است و ذات مقدس(الله) از هر گونه نیازی پاک و مبّرا می باشد و هستی هر موجودی، فیض و رحمتی است از جانب پروردگار عزوجل كه به انسان می رسد.
و خداوند در حدیث قدسی می فرماید:
« کُنْتَ کَنْزاً وَ مَخْفیه فأحْبَتُ أنْ اُعْرَفَ وَ خَلَقْتُ الْخَلْقَ لِکَی أعْرَفُ[9]»
من گنجی پنهان بودم، دوست داشتم شناخته شوم، خلایق را آفریدم تا مرا بشناسند .
در این حدیث قدسی نیز هدف خلقت، معرفت به خداوند عنوان شده است؛ زیرا شناخت و معرفت حقیقی عبادت و بندگی خالص برای خداست.
با توجه به بررسی آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) آشکار میگردد که خداوند از آفرینش انسان وجهان هدفی داشته و مهمترین هدف خلقت انسان، عبودیت و بندگی خداوند متعال می باشد، تا اینکه از طریق بندگی و اطاعت او به کمال نهایی که بالاترین، ناب ترین، گسترده ترین و پایدارترین لذت، که همان رسیدن به مقام قرب الهی است حاصل می شود.
والاترین و کاملترین مرتبه قرب به الله، مقامی است که انسان به ذات اقدس الهی رهنمون شده و در جوار رحمت الهی مستقر می گردد، چشم و زبان او خدایی شده و جز به اذن خداوند تعالی فعلی از او سر نمی زند .
فلسفه وجودی پیامبران
خداوند انسان را عبث و بیهوده نیافریده بلکه از آفرینش، خلقت آن هدفی داشته است که رسیدن به کمال و قرب الهی است .
حال فلسفه وجودی پیامبران چیست؟ مگر انسان خود نمی تواند قدم در راه تکامل گذاشته و به هدف خلقت برسد در واقع چه نیازی به وجود پیامبران است؟
برای پاسخ ابتدا باید دید که پیام تکامل در موجودات چگونه است در یک تقسیم بندی کلی، پدیده های جهان را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- پدیده هایی که پیامبر و پیام تکامل در نهاد آنها است و آن پدیده ها تحت رهبری نیروی مرموز، کمال شایسته خود را می یابند .
2- پدیده هایی که پیامبر و پیام تکامل در نهاد آنها نیست و تکامل این موجودات نیازمند به پیامی خارج از وجود آنهاست.
موجودات فاقد اراده و انتخاب به طور عموم جزء دسته اولند و راهنما و پیام تکامل در نهاد آنها وجود دارد، به همین دلیل برای دست یافتن به هدف آفرینش خویش، نیاز به پیامبری خارج از ذات خویش ندارند.
قرآن کریم در رابطه با هدایت عامی که همه موجودات از آن برخور دارند، از زبان حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید:
رَبُّنَا الَّذِیِ أهْلَی کُلّ شَئ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدیَ[10].
خداوند کسی است که به هر چیزی آفرینش او را عنایت کرده، سپس وی را هدایت کرد.
تمام حیوانات از جنبنده های ذره بینی تا بزرگترین آنها به دقت می دانند که باید چگونه زندگی کنند. و در این دانستن نیاز به تعلیم ندارند، یعنی پیامبر و راهنمای آنها در نهادشان است. قرآن کریم این حقیقت را در مورد زنبور عسل چنین بیان می کند:
وَ أوْحَی رَبَّکَ إلَی الْنَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَاِل بُیُوتاً...[11]
و وحی کرد خدای تو به زنبور عسل که از کوه ها خانه بساز.
مقصود از «وحی» در اینجا آن نیست که خداوند پیامبری نزد زنبور عسل میفرستد و کیفیت زندگی، خانه ساختن و عسل درست کردن را به او می آموزد بلکه مقصود همان پیامی است که خداوند در وجود او سرشته و به طور جبری در مسیر تکامل قرار داده است.
همچنین تمام گیاهان و موجودات دیگر به جز انسان، با الهام از پیامبری که در وجود آنها است. می دانند که چگونه تغذیه کنند و از چه مواد غذایی استفاده نمایند و چگونه لانه سازی کنند و... تا بتوانند به کمال شایسته خود برسند.
اما انسان در زمره پدیده های قسم دوم است، که پیام تکامل در نهاد او نیست به همین دلیل نمی توانند بدون راهنمای خارج از وجود خویش به تکامل برسند.
همان طور که در فصل آینده به طور مفصل اشاره خواهیم کرد، انسان نمیتواند با کمک گرفتن از عقل و دانشخویش برای نیازهای مادی و معنوی خود برنامه و قانونی صحیح و كامل در راستای رسیدن به تکامل برنامه ریزی کند. بلکه باید سازنده حکیم که به تمام ریزه کاریهای وجود انسان آگاهی دارد قانون گذاری نماید. به همین علت خداوند برای رساندن پیام تکامل خویش، انسان هایی را که بهترین و برترین افراد از نظر وجودی و تقوی هستند، به عنوان پیامبر برگزید. تا انسان را در رسیدن به تکامل که هدف خلقت است راهنمایی نمایند.
خلاصه آنکه فلسفه وجودی پیامبران، تکامل است و فلسفه وحی با فلسفه خلقت انسان یكی است،فلسفه آفرینش انسان تكامل، و فلسفه وحی (فلسفه وجودی پیامبران) برنامه تکامل می باشد[12].
امام صادق (علیه السلام) مناظرهای با یکی از افراد مادی داشت، ایشان درباره فلسفه وحی مطلبی را گفتیم تأیید کرد هشام ابن حکم در این زمینه می گوید: یکی از پرسشهایی که مرد مادی از امام پرسید، این بود که به چه دلیل می گویید خداوند باید پیام آور داشته باشد؟
امام پاسخ داد:
پس از این که ثابت کردیم آفریدگار و سازنده ای داریم که برتر از ما و تمام آفریده هاست و با توجه به اینکه او حکیم است و کار بیهوده انجام نمی دهد و بدون شک، آفرینش هدفی دارد و با در نظر گرفتن این واقعیت که امکان ندارد تمام مردم با او تماس بگیرند، به این نتیجه می رسیم که او در میان آفریده های خود پیامبرانی دارد که مردم را به مصالح و منافع و برنامه ای که پیاده کردن آن موجب بقای آنها و ترکش موجب نابودی آنهاست راهنمایی می کند[13].
خصوصیات پیامبران
انبیای الهی به طور عموم دارای خصوصیاتی هستند که در زمینه شناخت شخصیت آنها سخت قابل تأمل است.
مجموع این خصوصیات می تواند بهترین سند صداقت و رسالت آسمانی آنها باشد. در این بخش به قسمتی از خصوصیات پیامبران به طور مختصر اشاره مینماییم.
1- اصالت خانوادگی
یکی از اموری که در تدوین شخصیت انسان، نقش مؤثری دارد صلاح یا فساد نیاکان اوست، این امر هر چند تنها عامل تعیین کننده در سرنوشت انسان نیست، ولی در رابطه با زمینه سازی جهت فساد یا صلاح انسان، بیتأثیر نمی باشد.
پیامبران خدا در خانواده های اصیل نجیب و پاک از هر گونه آلودگی و رذایل اخلاقی به دنیا آمده اند این اصالت و پاکی در سلسله نیکان انبیاء(علیهم السلام) تا حضرت آدم (علیه السلام) ادامه دارد: البته به این امر مهم باید توجه داشت که اصالت خانوادگی غیر از اشراف زاده بودن است؛ انبیاء با اینکه از توده هایی محروم برخاسته بودند، لیکن از اصالت خانوادگی و پاکی نیاکان بر خوردار بودند. امام علی (علیه السلام) در این زمینه می فرمایند:
«فَأسْتَوْدَ عَهُمْ فِی أفْضَلِ مُسْتَوْدْعِ، وَ أقْرَّهُمْ فِی خَیْرِ مُسْتَقَرٍّ تَنَا سَخَتُهُمْ گرائمُ الأصْلبِ اِلَی مُطَهَّراتِ الْأرْحامِ.[14] »
نطفه پاک آنها را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکان مستقر ساخت، از صلب پدران بزرگوار به رحم پاک مادران منتقل نمود.
2- استضعاف
از دیگر خصوصیات پیامبران (علیهم السلام) آن است که به طور عموم از متن توده های محروم و مستضعف برخاسته اند، تا درد محرومان را بهتر لمس کنند و بهتر بتوانند مستضعفان را علیه مستکبران بسیج کنند. امام علی(علیه السلام) درباره این ویژگی پیامبران در نهج البلاغه چنین می فرمایند:
«کَانُوا اَقُوْاماً مُسْتَضْعَفِینَ وَ قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللهُ بّالمَخْمَصَهِ وَ ابْتَلاهُمْ بِلْمَجْهَدَه، وَ اْمْتَحَنَهُمْ بِالمَخاوِفِ، وَ مَخضَهُمْ بِالمَکارِه ... وَ لَو أرادَ اللهُ سُبْحَانَهُ لِأنْبِیائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ أنْ یَفْتَحِ لَهُمْ کُنُوزَ الْذِّهْباِن وَ مَعَادِنَ الْعِقْیِانِ، وَ مَغَارسَ الْجِناِن وَ أنْ یَحْشُرَ مَعَهُمْ طُیُورَ السَّمَاء وَ وُحُوشَ الأرضین لَفَعَلَ...وَ لکِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رَسُوُلَهُ أوْلِی قُوَهٍ فِی عَزَائِمِهِمْ وَضْعَفَهً فِیْهَا تَرَی الأعْیُنُمِنْحَالاتِهِمْمَعَ قَنَاعَهًتَمْلَأ الْقُلُوبَوَ الْعُیُونَ غِنْیً وَخَصَاصَهً تَمْلَأ الْأبْصارَوَ الْأسْمَاعَأذًی[15]»
(انبیاء خدا) مردمی بودند مستضعف که خداوند آنها را با گرسنگی آزمود و به سختی مبتلایشان کرد و آنها را با درگیری های وحشت انگیز امتحان کرد و با زیر و رو کردن آنها در سختی ها ایمانشان را پایدار ساخت اگر خداوند پاک می خواست، می توانست به هنگام بعثت گنج های زر و معادن طلا و انواع باغ ها را برای آنها بگشاید و پرندگان آسمان و حیوانات وحشی زمین را با آنها همراه سازد ... لیکن خداوند پاک فرستادگان خود را صاحبان اراده های نیرومند قرار داد و در آنچه چشم ها از حالاتشان می بیند ضعیف و ناتوان ساخت، همراه با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازیآنها پرکندو تنگدستیشدیدی که دیدهها و گوشها را از رنج،لبریزنماید.
سندی دیگری که ثابت می کند انبیای خدا را از طبقات مستضعف ومحروم اجتماع بوده اند، کلام گوهری است كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است و فرمودند:
خداوند هیچ پیامبری رامبعوث نکرد، مگر اینکه مدتی اورا به چوپانی گوسفندان وا داشت تا بدین وسیله کیفیت سرپرستی جامعه را به او تعلیم دهد[16].
3- موضع گری در برابر مترفین وابر قدرت ها
سازش ناپذیری با قدرت های موجود و موضع گیری تند وخصمانه علیه مترفین وابر قدرتها از دیگر خصوصیات پیامبران الهی است.در قرآن کریم مخالفان نهضت انبیا(علیه السلام) به عنوان «مترف، ملا و جبار» مطرح شده اند.
فیروز آبادی در کتاب قاموس المحیط در باره معنای«مترف» می نویسد: مترف به کسی می گویند که رها شده تا هرچه می خواهد بکند واز او جلوگیری نمیشود وکسی که متنعم است و از خوش گذرانی او جلوگیری نمی شود به اجبار نیز مترف گفته می شود[17].
اکنون با توجه به معنای بالا، در آیاتی که مخالفان نهضت انبیا(علیه السلام)را معرفی می کند، دقت نمایید:
در مورد حضرت نوح(علیه السلام): اشراف حاکم، در پاسخ دعوت نوح، اورا تکذیب کردند وگمراهش خواندند[18] .
در مورد حضرت هود (علیه السلام): اشراف حاکم معاصر هود که منکر رسالتش بودند او را به بی خردی ودروغ پردازی متهم کردند[19].
سرانجام، قرآن کریم در دو مورد بیان می کند که طبقه «مترف» و رفاه زده در طول تاریخ در مقابل انبیا الهی ایستاده اند وتمام پیامبران خدا- بدون استثنا- با آنها در گیر بوده اند:
« وَ مَا أرْسَلنَا فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرِ إلّا قَالَ مَتْرَفُوها إنَّا بِهَا أرْسَلتُمْ بِهِ کَافِرُونَ.[20]»
هیچ هشدار دهنده ای در میان جامعه ای نفرستادیم، مگر اینکه مترفین آنها گفتند: ما منکر رسالت شماییم.
از آنچه که بیان شد روشن می شود که پیامبران الهی(علیه السلام) در طول تاریخ با زورمندان خود سری که از هیچ ظلمی که فروگذار نبودند، افراد رفاه زده، خوشگذران و عیاشی که هیچ چیز مانع از بزه کاری آنها نمی شد، و افراد لجوجی که حق را نشناختند و همچنین با مستکبران مخالفت کرده و مبارزه می نمودند.
4- شکست ناپذیری اراده
انبیا الهی به دلیل اینکه می خواستند با تمام کژی ها و انحرافات فردی واجتماعی بشر مبارزه کنند و از مستضعفین در برابر مستکبرین و مترفین، پشتیبانی می کردند. همچنین در ابتدای بعثت فاقد هرگونه قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی بودند. در دوران رسالت خویش به ویژه در آغاز بعثت با انبوهی از سختیها و مشکلات روبه رو شدند.از این رو امام صادق (علیه السلام) فرمود:
أشَدُّ الْنَاسِ بَلَاء اَ ألْاَنْبِیاء[21] .
مشکلات پیامبران از همه بیشتر است.
از خصوصیات بارز پیامبران آسمانی این بود که با اراده بسیار قوی و عزمی پولادین و شکستناپذیر در مقابل تمام مشکلات وسختیها ایستادگی می کردند، وهرگز سستی از خود نشان نمی دادند.
امتیازات لازم پیامبران
پیامبران آسمانی که رهبران واقعی جامعه در کلیه شئون زندگی می باشند باید از یک سلسله صفات عالی وبرجسته که جایگاه ومقام رهبری را تحکیم کند، برخوردار شوند ودر حقیقت براثر وجود این امتیازات است که این منصب خطیر به آنها واگذار می گردد.
امتیازات لازم پیامبران:
1- مصونیت از گناه ونافرمانی خدا.
2- مصونیت از خطا و اشتباه در فراگرفتن احکام از جانب خدا وتبلیغ آنها به مردم.
3- اطلاعات کافی ووسیع نسبت به مسائلی که تبلیغ آنها را به عهده دارند.
4- پیراستگی از رذایل اخلاقی وعیوب جسمانی که موجب تنفر مردم وعقیم شدن اثر تبلیغ آنان می شود.
عصمت از گناه
عصمت صفت نفسانی ونیروی درونی است که دارنده آن را از خیال وفکر انجام گناه باز می دارد وبه عبارت دیگر خداترسی باطنی است. که شخص را در مقابل گناه وحتی فکر وتصمیم برانجام گناه مصون می دارد.
سؤالی که دراین ارتباط در ذهن نقش می بندد این است که چگونه ممکن است شخصی نسبت به تمام گناهان مصونیت پیدا کند ونه تنها معصیتی از او سر نزند، بلکه حتی به فکر نافرمانی وگناه نیز نباشد؟
همانا عصمت مصونیت در برابر گناه، از لوازم علم به مفاسد گناه است، البته نه به این معنا است که هر نوع علم به لوازم گناه پدید آورنده مصونیت وعصمت از گناه است، بلکه باید واقع نمایی علم به اندازه ای نیرومند باشد که لوازم و آثار گناه را آن چنان در نظر آدمی مجسم و روشن سازد که انسان لوازم کارهای خود را با دیده دل، موجود و محقّق ببیند، در این موقع صدور گناه از وی، به صورت یک «محال عادی» در می آید[22].
برای تقریب به ذهن مثال ذیل رابیان می نماییم: هریک از ما دربرابر یک سلسله اعمال خارجی که جان آدمی را تهدید مینماید نوعی عصمت و مصونیت داریم و این نوع مصونیت زاییده علم ما به لوازم این گونه اعمال است. همان طور که روشن و واضح است، فرد عاقل و خردمندی كه علاقمند به حیات و زندگی می باشد، در برابر هر سَم کشنده ای که نوشیدن آن حیاتش را تهدید می نماید، یا سیم لخت برقی که با تماس آن انسان از بین می رود مصونیت وعصمت دارد. وصدور این اعمال از انسان محال عادی است .علت این مصونیت مجسم آثار حقیقی و مهلک این اعمال می باشد و این آثار چنان در نظر وی تجسم و محقّق و از نظر عقل آن چنان مسلم می باشد که در پرتو آن فکر انجام دادن چنین افعالی را در افکار خود نمی پروراند.
عصمت در ارتباط افراد معصوم، اثر مستقیم ایمان شدید وعلم قاطع به کیفر اعمال می باشد، و پیامبران براثر احاطه علمی به کیفر اعمال وآگاهی کامل از عظمت خداوند، در برابر تمام گناهان عصمت جامع وکامل داشته هیچ گاه حتی فكر گناه را نیز نمی کنند.
مصونیت از خطا و اشتباه
پیامبران(علیهم السلام) نه تنها در برابر گناه مصون می باشند، بلکه در پرتو تأییدات خداوندی، از هر نوع خطا و اشتباه دیگر اعم از اشتباه در تبلیغ، آیین خدا، بیان احکام الهی و خطا در انجام وظایف مذهبی اعم از فردی و اجتماعی و اشتباه در امور روزانه زندگی مصون هستند اصولاً اشتباه در موارد فوق از سوی پیامبران عدم اعتماد عمومی را نسبت به تعالیم آنها در پی خواهد داشت زیرا نخستین پایه تربیت اعتماد به گفته مربی است.
اطلاعات وسیع و علم و دانش سرشار
یکی دیگر از امتیازات پیامبران (علیه السلام)، داشتن اطلاعات وسیع وگسترده نسبت به هدفی است که انگیزه برانگیخته شدن آنهاست از آن جهت كه هدف بعثت پیامبران، تعلیم و تربیت انسان ها است. بنابراین هر علم دانشی که در مسیر تحقق این دو هدف قرار دارد ضرورت آگاهی نسبت به آنها برای پیامبران اعظام به حکم عقل کاملاً درک می گردد.
پیراستگی از عیوب و نقائص
یکی دیگر از امتیازات پیامبران كه در تأمین هدف بعثت مؤثر است، پیراستگی از یک سلسله عیوب جسمی و روحی می باشد که موجب دوری وتنفر مردم از آنان می گردد جهت تامیین هدف بعثت می باشد عیوبی چون خشونت، تند خویی، پستی، امراض و بیماری های مسری، برص، پیسی و جزام که مایه تنفر مردم است و تحقق هدف بعثت را عقیم می نماید از این جهت باید تمام رهبران آسمانی در همه ادوار زندگی از این عیوب مادی و معنوی پاک و پیراسته باشند.
نبوت و رسالت و طبقات آنها
فرق نبی و رسول
کلمه نبوت مصدری است گرفته شده از کلمه نبی که در قرآن مکرر از آن یاد شده است. و نبی بر وزن فعیل مشتق از نباء به معنای خبر است که صاحب خبر یا «خبرگزار» معنی می دهد . و گاهی او را از نباوت به معنای رفعت گرفته اند[23] .
رسالت نیز گرفته شده از کلمه رسول است که خود از مصدر «ارسال» گرفته شده و معنای آن فرستاده و پیام آور است و عرفا به حاملان پیام از صاحبان قدرت و شوکت رسول اطلاق می کنند .
« نبی در لغت به معنای خبر دهنده و از ریشه نبأ » است و چون پیغمبر خبر دهنده از جانب خدا است او را نبی گویند و در کتب لغت نبی به معنی پیغامبر ضبط شده است.
رسول در لغت به معنی فرستاده است و در اصلاح قاصد و پیغام آورنده را گویند و نوشته اند نبی حتماً از جنس بشر است چنانچه که قرآن تصریح دارد
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِیِینَ رَسُولاً مِنْهُمْ »
اما اصطلاح رسول شامل فرشتگان هم می شود و حال آنکه اصطلاح نبی فقط از آن پیغمبر است و ادله عموم خصوص مطلق می باشد.
و از دیگر تفاوت های مبضوط شده این است که نبی در خواب و رسول به وسیله فرشته وحی پیام را از خدا می گیرد. پس هر رسولی نبی است ولی هر نبی رسول نیست، رسول کسی است که بر امتی مبعوث شده باشد و نبی چنین نیست، ممکن است بر امتی یا دسته ای بر انگیخته شده باشد[24].
همچنین، رسول دارای شریعتی تازه است حال آنکه نبی حافظ شریعت پیغمبران قبل از خود می باشد پس رسول از نبی در مقام و مرتبه والاتر است چنانچه در قرآن پیغمبر خاتم را چنین معرفی فرمود :
«یا أیُّهَا النَّاسَ إنِّی رَسُولَ اللهِ اِلَیْکُمْ جَمِیعَاً»[25].
«زراره از امام محمد باقر(علیه السلام) پرسید : معنی رسول و نبی چیست؟ فرمود: نبی آن است که در خواب می بیند و صدای ملک را می شنود . امام رضا (علیه السلام) در پاسخ مرقوم فرمود : رسول آن است که جبرئیل به او نازل میشود و او را میبیند و سخن او را می شنود و وحی بر او نازل میگردد و گاهی خواب می بیند مانند خواب دیدن ابراهیم(علیه السلام)، اما نبی گاهی سخن میشنود ولی گوینده را نمی بیند و گاهی ملک را می بیند بدون آنکه از او وحی بشنود ولی امام سخن ملک را می شنود و شخص او رامی بیند.»[26]
حاصل آنکه هر رسولی نبی می باشد؛- و آن هنگام که رسول در بیداری بتواند جبرئیل را ببیند و با او آشکارا سخن گوید، در خواب بطریق اولی می تواند- ولی هر نبی رسول نمی باشد.
تعداد انبیاء وپیغمبران اولوالعزم
در طول تاریخ پیامبران زیادی جهتهدایت و ارشاد و انسانها مبعوث شدهاند که اولین آنها حضرت آدم(علیه السلام)و آخرین آنها حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
تعداد پیامبران بطور قطع معلوم نیست ولی در برخی از احادیث وارده در کتب معتبر یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده است. که برخی از پیامبران حائض دین و شریعت مخصوص بودند، و برخی دیگر دارای شریعت خاصی نبوده، بلکه شریعت پیامبران قبل از خود را ترویج می کردند. تعدادی از آنها دارای کتاب بودند و گروهی دیگر کتاب نداشتند. گاهی در یک زمان پیغمبران متعددی در بلاد و شهرهای مختلف به انجام مأموریت الهی مشغول بودند.
«از ابوذر روایت شده روزی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدم: پیامبران چند نفرند؟
فرمود: صد و بیست و چهار هزار نبی. پرسیدم: پیامبران مرسل چند نفرند؟ فرمود: سیصد و سیزده نفر از گروه قابل توجه! پرسیدم: اولین پیامبر که بود؟ فرمود: آدم(علیه السلام)، پرسیدم : آیا از پیامبران مرسل بود؟ فرمود: بلی خدا او را با دست خود آفرید و از جانش در او دمید... پرسیدم: ای پیامبر خدا چند کتاب فرود آمده؟ فرمود:یکصد و چهار کتاب که خدا بر شیث«پنچاه» بر ادریس«سی» و بر ابراهیم«بیست»صحیفه فرستاد و نیز تورات، انجیل، و زبور و فرقان را نازل کرد[27]».
از این میان پنچ نفر از پیامبران اعظم اولوالعزم می باشند «حضرت نوح- ابراهیم- موسی- عیسی و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)» و اینها پیغمبرانی هستند که بر تمام مردم در مشرق و مغرب بلکه بر همه موجودات از جن و انس مبعوث شده اند و اولوالعزم به معنای حائض کتاب و شریعت بودن می باشد که شریعت هر یک ناسخ و کامل کننده شریعت پیامبر قبلی باشد به این دلیل آنها را اولوالعزم نامیدن كه دارای عزیمت و شریعتها بودند. چنانچه حضرت نوح (علیهالسلام) مبعوث شد با کتاب و شریعت نوح و حضرت موسی(علیه السلام) بعد از او تورات را آورد و مردم را بر عمل کردن به آن امر فرمود و سپس حضرت عیسی(علیه السلام) با خود انجیل آورد و مردم را به عمل به آن امر فرمود و آن هنگام که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بر همه موجودات از جن و انس مبعوث شد و قرآن را آورد و شریعت او ناسخ تمامی شرایع و ادیان بود و این شریعت تا روز قیامت منسوخ نخواهد شد. و هیچ کس حقی ندارد تا روز قیامت دعوی پیامبری بعد از ایشان را کند[28]».
«حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) میگوید: پیغمبران اولوالعزم را از این جهت اولوالعزم گویند که عزم جزم کردند بر باب خاتمیت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و وحی تا روز قیامت .[29]»
طبقات پیغمبران و رسولان
« قالَ أبُو عَبْدِاللهِ (علیه السلام) : اَلأنْبِیاءُ وَ الْمُرْسَلوُنَ عَلی أربَعَ طَبَقاتٍ : فَنَبِیُّ مُنَبَّأ فِی نَفْسِهِ لایَعِدُو غَیْرَها وَ نَبِی یَری فِی الْنَّوْم وَ یَسمَعُ الصَّوْتَ وَ لایَعایَنُهُ فِی الْیَقْظَهَ وَ لَمْ یَبعَثُ اِلَی اَحَدٍ وَ عَلَیْهِ اِمامَ مِثْلُ مَا کَانَ اِبراهِیمُ عَلَی لوُط (علیه السلام) وَ نَبِی یَری فِی مَنامِهِ وَ یَسمَعُ الْصَّوْتَ وَ یُعایِنُ المَلَکَ وَ قَدْ اَرْسَلَ إلی طائِفَهٍ قَلَّوا اَوْ کَثَروا کَیُونُسَ قَالَ اللهُ لِیُونُسَ: «وَ اَرسَلْناهُ اِلَی مِائَهٍ اَلْفِ اَوْ یَزِیدُونَ» قَالَ یَزِیدُونَ ثَلاثیِنَ اَلْفَاً وَ عَلَیهِ اِمامُ وَ الَّذِی یَری فِی نَومِهِ وَ یَسمَعُ الصَّوتَ وَ یُعایِنُ فِی الیَقظَهٍ وَ هُوَ اِمامٌ مَثلُ اوُلی العَزِمِ ،وَ قَد کَانَ اِبراهِیمُ (علیه السلام) نَبِیّاً وَ لَیْسَ بِاِمامٍ حَتَّی قَالَ اللهُ : اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسُ اِماماً ، قَالَ: وَ مَنْ ذُرِیَتِی، فَقالَ اللهُ : لایَنالُ عَهدِی الظَّالِمِینَ ، مَنْ عَبدَ صَنَماً اَوْوَثْنَاً لایَکُونُ اِماماً![30]
امام صادق(علیه السلام)فرمود: پیغمبران و رسولان چهارطبقهباشند:1- پیغمبری که تنهابرای خودش پیغمبر است و به دیگری تجاوز نمی کند(و خدا به وسیله او وظایف شخصی او را می فهماند)2- پیغمبری که در خواب می بیند و آواز هاتف را می شوند ولی خود او را در بیداری نمی بیند و بر هیچ کس مبعوث نیست و خود او امام و پیشوایی دارد.چنانچه ابراهیم بر لوط امام بود3- پیغمبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود فرشته را می بیند و به سوی گروهی کم یا زیاد مبعوث است» مانند یونس، خدا به او فرماید:«ما او را به سوی صد هزار نفر بلکه بیشتر فرستادیم[31].» امام فرمود مقدار بیشتر سی هزار بود و یونس را پیشوای بود که جانب موسی باشد و او شریعت موسی را ترویج می کرد. 4- پیغمبری که در خواب می بیند و صدا را می شنود و در بیداری می بیند و او امام است مانند پیامبران اولولعزم، ابراهیم (علیه السلام) مدتی پیغمبر بود و امام نبود و خدا فرمود: «من تو را امام مردم قرار دادم، ابراهیم گفت از فرزندان من هم؟» خداوند فرمود : «پیمان من به ستمگران نرسد[32]»کسی که غیر خدا یا بت را بپرستد امام نگردد».[33]
بررسی مسئله وحی
وحی آسمانی که سرچشمه علوم و معارف پیامبران الهی است یکی از مسائل دقیق و پیچیدهای است که بحثی دیگر از مباحث نبوت عامه پیامبران می باشد.
پیامبران دستوراتو برنامههایخود را از جهان وحیمیگیرند، و به نام پیامهای غیبی در اختیار مردم میگذارند ولیحقیقت این ادراک چیست؟ و در پرتوچه حس مرموزی این مطلب را دریافت میکنند؟ این مباحث از جمله اموری است که غور و دقت فوق العادهای را می طلبد. به نحو اجمال پیرامون آن بحث می نماییم.
تعریف وحی
الف- معنای لغوی
« ابن منظور در لسان العرب میگوید: الوحی الإشارهُ وَ الکِتابهُ و الرسله والإلهام وَ الکلامُ الخفی وکلِّ ما ألقیته الی غیرِک وَ وحی إلیه وَ أوحَی : کلّمَه بِکَلامِ یُخیِفَهُ مِنْ غَیرُ[34].
وحی به معنای اشاره کردن نوشتن، رساله، الهام وکلام پنهانی وهر چیزی است که به دیگری القا شود.تعبیر« وَحَی إلَیهِ وَ اَوحَی» یعنی سخنش با او به گونه ای بود که از دیگران پنهان می داشت.»
هرنوع ادراک سرّی و پنهانی را از نظر «لغت» وحی می گویند؛ به این دلیل به گفتار آهسته «وحی» می گویند که گوینده به طور سرّی می خواهد مخاطب را از مقصود خود آگاه سازد ودیگری متوجه آن نگردد.
جهت دریافت فایل اهداف بعثت پیامبران و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 6,900 تومان
برچسب ها : اهداف بعثت پیامبران و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) , بعثت , دانلود اهداف بعثت پیامبران و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) , معارف , وحی , دانلود , پیامبر , نبوت , عصمت از گناه , رسول , رسالت , قاصد , پیک , نبوت , نبی , پیغمبر