امروز: جمعه 11 آبان 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

مردم سالاری - بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی

مردم سالاری - بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقیدسته: حسابداری
بازدید: 28 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 50 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 39

مردم سالاری بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی در 39صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

 مردم سالاری - بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی 

مقدمه

  مردم سالاری نظریه ای است كه ، به رغم پیشینه طولانی ، هنوز هم در كانون گفت وگوهای علمی ، به ویژه در حوزه فلسفه سیاست و حقوق قرار دارد.از جمله پرسشهایی كه در سالهای اخیر در این زمینه مورد توجه جدی است موضع دین و نظام های سیاسی مبتنی بر آن ، و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران ، در برابر این نظریه است.

    مسلمانان در مواجهه با این مفهوم و سایر مفاهیم جدید شیوه های متفاوتی داشته اند كه در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عقیده ما ، نه «انكار یا تسلیم محض» و نه « تركیب و التقاط»  شیوه درستی برای مواجهه با مفاهیمی نیست كه در دامن منظومه های فكری بیگانه زاییده شده و تكامل یافته اند. « نقد منطقی» و البته « اصول گرایانه» شیوه مورد قبولی است كه تلاش می شود در این مقاله ارایه شود..

بخش اول:شیوه های مواجهه مسلمانان با مفاهیم جدید

     پیشرفت دانش بشری زایش اندیشه ها و مفاهیم نوینی را در پی دارد كه بر بستر اصول و مبانی فكری خاص خود استوار است .توسعه ارتباطات فرهنگی نیز به تبادل این اندیشه ها و راهیابی مفاهیم جدید به سایر منظومه های فكری و اجتماعی می انجامد . این دو واقعیت می تواند برای رشد و كمال بشری میمون و با بركت باشد؛ مشروط بر آنكه از یكجانبه گرایی و جریان یكسویه اطلاعات خودداری گردد و تهاجم فرهنگی، جایگزین تبادل داده ها نگردد.

متأسفانه در دنیای امروز ، افزون بر فرهنگ استكباری كه موجب القای متكبرانه و یك طرفه باورها و خواسته های جهان غرب به جهان سوم گشته است، خود باختگی برخی ملت ها و دولت های اسلامی نیز زمینه ساز تجّری بیگانگان و پس رفت و سستی خودی ها شده است ؛ واقعیت تلخ و دردناكی كه استاد فرزانه ، شهید آیـت الله مرتضی مطهری از آن به "استسباع"[1] تعبیر كرده اند. شیوه مواجهه،درك و پذیرش مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر آزادی، حقوق بشر، مدیریت، مشاركت، جامعه مدنی، خشونت، تساهل و تسامح، تكثرگرایی و عقلانیت مصداق های بارز و قابل مطالعه در این زمینه هستند.

1- انكار یا تسلیم محض

   برخی متفكران و نویسندگان به "صراحت" تأكید می كنند كه اینگونه مفاهیم ، "مفهوم های فلسفی یكپارچه ای هستند كه یا پذیرفته می شوند یا رد می شوند. وابسته كردن این مفهوم ها به پسوندهای معینی چون غربی یا اسلامی تحریف فلسفه سیاسی و اشتباه و خطایی است كه زندگی اجتماعی را دچار سردرگمی و گمراهی می كند. مردم ایران بر سر دو راهی هستند. یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را ردّ كنند و به عواقب خطرناك این رد كردن تن دهند. راه سوم وجود ندارد." اینان معتقدند" بخش قابل قبولی از آن موضوعات و مفاهیم جدید وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شده و در آن قانون تلفیقی صورت گرفته است...فصل حقوق ملت، حق حاكمیت ملت و قوای ناشی از آن ، ماده ها و اصول متعددی هست به منظور تفكیك قوای سه گانه كه فلسفه اش كنترل قدرتهای سیاسی با یكدیگر است؛ در قانون اساسی ایران تصریحاتی شده درباره آزادی مطبوعات ، آزادی تحزّب ، آزادی اجتماعات، آزادی بیان و... مهم این است كه این قانون اساسی با این مفاهیم و موضوعات، مهر دینی خورده و مورد تأیید علمای دین قرار گرفته است . این نكته به لحاظ معرفت شناسی و از نظر چالش میان مدرنیته و دین مهم است...این تصور كه ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود دارد نادرست است. ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد زیرا اینها اصولاً مفاهیم و موضوعات جدیدی هستند كه در زندگی بشر پدید آمده‌اند" .

     نتیجه طبیعی این باور آن است كه گفته شود " در مسائل حكومت و سیاست، فعل و قول معصوم حجت نیست و بالاتر اینكه مثلاً "در تعارض تكالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است"2  چنین دیدگاهی در میان ما ، نو پیدا نیست.از آن زمان كه نخبگان و اعیان با غرب آشنا  شدند،برخی به این نظر متمایل گردیدند و برخی به نظرات دیگر.تقابل این دیدگاهها در حوادث پس از مشروطیت به آسانی قابل درك است.

2- تركیب و التقاط

     نوع دیگر برخورد با مفاهیم مورد بحث، كه آثار و خطرات آن كمتر از نوع اول نیست، برخورد التقاطی با  آنهاست.در مقابل گروه نخست،عده ای در تلاش هستند تا به خیال خود ضمن پذیرش قطعی و تام این مفاهیم ، از اصول و ارزشهای مورد احترام خود نیز دست بر ندارند و چاره كار را در این می بینند كه به هر بهای ممكن رنگ دین را به آن مفاهیم زده و به خیال خود دین را "عصری" و هماهنگ با مقتضیات زمان سازند.

مقصود این گروه از "مردم سالاری دینی" ،نگاه دینی به مردم سالاری نیست تا احیاناً موجب قبول یا ردّ بخش هایی از آن نظریه گردد.مراد این دسته انضمام مردم سالاری به دینداری و برقراری سازش بین آن دو است ؛ به گونه ای كه ممكن است در برخی اصول و احكام دینی نیز به سود مردم سالاری به مفهوم رایج آن در غرب تجدید نظر شود تا اسلام توان ماندگاری داشته باشد.

چنین برخوردی از آن جهت خطرناك تر است كه ناخواسته گوهر دین را به بدعت ها می آلاید  و افزون بر تهی كردن آموزه های دینی از محتوی و روح اصلی خود ,تمیز حقیقت را برای دیگران نیز دشوارتر می سازد. باید توجه داشت كه این شیوه , حتی ممكن است از سوی علاقمندان و با انگیزه دلسوزی نیز دنبال شود, امّا این امر نباید مرزبانان حریم دین را از پیامد های ویرانگر آن غافل كند.

"گاهی پیروانِ خود مكتب به علت ناآشنایی درست با مكتب مجذوب یك سلسله نظریات و اندیشه ها ی بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مكتب میدهند و عرضه  می نمایند...امروز...گروهی را می بینیم كه واقعاً وابسته به مكتب های دیگر بالخصوص مكتب های ماتریالیستی هستند و چون می دانند با شعارها وماركهای ماتریالیستی كمتر می توان جوان ایرانی را شكار كرد,اندیشه های بیگانه را با مارك اسلامی عرضه می دارند... واین خطرناك تر است كه افرادی مسلمان ,امّا ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مكتب های بیگانه ,به نام اسلام اخلاق می نویسند و تبلیغ می كنند اما اخلاق بیگانه. فلسفه تاریخ می نویسند همانطور.فلسفه دین ونبوت می نویسند همانطور. اقتصاد می نویسند همانطور . سیاست می نویسند همانطور . جهان بینی می نویسند همانطور.تفسیرقرآن می نویسند همانطور و..." استاد شهید مطهری ,این را یكی از آفات نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر دانسته ونقص عمده نواندیشان ومصلحانی مانند اقبال را در این می داند كه " با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست" بر خلاف كسانی نظیر سید جمال كه "متوجه خطرهای تجدد گرایی افراطی بود .  او می خواست مسلمانان علوم وصنایع غربی را فرا گیرند امّا با اینكه اصول تفكّر مسلمانان یعنی جهان بینی آنها جهان بینی غربی گردد وجهان را با همان عینك ببینند كه غرب می بیند مخالف بود. او مسلمانان را دعوت می كرد كه علوم غربی را بگیرند امّا از اینكه به مكتب های غربی بپیوندند آنها را بر حذر می داشت. سید جمال همانگونه كه با استعمار سیاسی غرب پیكار می كرد با استعمار فرهنگی نیز در ستیزه بود نه مجذوب تمدن غرب بود  ونه مرعوب" و آرزو می كرد كه مسلمانان "تمدن غربی را با روح اسلامی , نه با روح غربی اقتباس نمایند. اسلام حاكم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه ها و ساز و برگ ها"

بر همین اساس است كه استاد مطهری می گوید كه "من به عنوان یك فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی كه برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می كنم كه نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی وبا مارك اسلامی ,اعم از آنكه از روی سوءنیت ویا عدم سوءنیت صورت گیرد ,خطری است كه كیان اسلام را تهدید می كند"

3_ نقد منطقی و اصول گرایانه

     از نظر نگارنده هر دو شیوه مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب كه ذكر شد نمونه بارز همان " استسباع"وغفلت از این نكته است كه نهاد ها  و اصطلاحات نو پیدا ,از جمله در عرصه حقوق و فلسفه سیاست ,بر مبانی و در بسترهای خاص تولید می شوند و از این رو در تحلیل ,نقد وتصمیم گیری عالمانه درباره آنها نباید در خلأ اندیشید .این نكته اصل مهمی است كه در تعامل فرهنگ ها ، بطور كلی،صادق است.برای مثال كسانی را در نظر بگیرید كه اصولاً مادّی می اندیشند و معتقدند  "هر چه هست همین زندگی (و لذات) دنیوی است و حیاتی پس ازمرگ‌وجودندارد."3، آیا چنین كسانی می توانند مفاهیمی مانند "حیات طیبه" 4،و"سعادت" 5 را از فرهنگ اسلام،همانگونه كه هست، درك كنند؟آیا می توانند این مفاهیم را كاملاً بپذیرند و یا رنگ و پسوند "دهری" به آن بیفزایند؟ مفاهیم متولد در فرهنگ غرب و هر تمدن دیگری نیز چنین هستند. این اصطلاحات  لباس هایی هستند كه بر اندام های فكری خاص پوشانده شده اند و پوشاندن  بی چون وچرای آن بر اندام های دیگر نمی تواند نشانه روشنفكری و پویایی باشد . خردمندی اقتضاء می كند كه نه خود و نه مردم را بر سر این دو راهی نبینیم كه " یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را رد كنند" و آنها در معرض این تهدید خود ساخته و موهوم قرار دهیم كه در صورت عدم پذیرش باید" به عواقب این رد كردن تن دهند" و"راه سوم وجود ندارد. "

     باید تصریح كرد كه: راه سوم و عاقلانه آن است كه پس از شناسایی و درك عمیق ودرست مفاهیم نو پیدا  در همان بستر و با همان مشخصاتی كه با آن زاییده شده اند ,به مبانی و اصول فكری و عقیدتی خود مراجعه كنیم , آنچه را در تعارض با این مبانی و اصول نیست , بپذیریم و به هنگام تعارض نیز بدون تردید و وحشت ,به باورهای درست خود پای بند بمانیم و صد البته این گفته منافاتی با پویایی تفكر دینی و نویابی در اقیانوس بی انتهای معارف الهی نیست و نباید به تجویز تحجر وخشك اندیشی تأویل شود .مشكل آن است كه براثر نا آشنایی یا غفلت با آنچه خود داریم، آن را از بیگانه تمنا می كنیم و از كسانی جویای هدایت و خوشبختی می شویم كه خود سرگردان وادی جهل و شقاوتند. 6

بخش دوّم: مطالعه موردی؛ نظریه مردم سالاری

   داستان مردم سالاری و دموكراسی نیز در كشور و میان اندیشمندان ما حلقه ای از زنجیره همین ماجرای غم انگیز و طولانی است. در حالی كه این مفهوم نیز مانند مفاهیم دیگر در زادگاه خود نیز دارای قرائت و معنای واحدی نیست ، طرفداران و مروّجان قرائت های گوناگون و مخالفان سرسخت قرائت رسمی ، تلاش می كنند تا همگان را ناگزیر از پذیرش و پیروی شیوه خاصی از آن نشان دهند و ثابت كنند كه "راه سوم وجود ندارد."

    این مقاله در صدد آن است كه پس از اشاره ای كوتاه به این مفهوم وتلقی فرهنگ غرب از آن ، به تحلیل و ارائه دیدگاه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه پرداخته و به نقد نظیر  این ادعا بنشیند كه ورود این مفاهیم به قانون اساسی  "چالش میان مدرنیته و دین " است و چون "ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد" باید در این چالش، مدرنیته را پیروز و مقدم دانست.

این متن فقط قسمتی از  مردم سالاری - بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی می باشد

جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 4,900 تومان

خرید

برچسب ها : مردم سالاری بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی , مردم سالاری , بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی , جمهوریت , دانلود بررسی یك نظریه در دو نظام حقوقی , قانون اساسی , مردم سالاری دینی , اعلامیه جهانی حقوق بشر

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر