بررسى قاعده فقهى اصاله الصحه و تعارض آن در 30صفحه در قالب فایل ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
بررسى قاعده فقهى اصاله الصحه و تعارض آن
دلایل اصل صحتبه معناى جواز تكلیفى
در مورد اصل صحتبه معناى مذكور یعنى حمل اعمال مسلمانان بر مشروعیت، دلایل بسیارى گفتهاند كه در :زیر به برخى از آنها اشاره مىشود:
الف: آیات قرآن كریم - در قرآن كریم، آیات زیادى وجود دارد كه دلالتبر اعتبار اصل صحت مىكند از آن جمله است آیه شریفه و «قولوا للناس حسنا» مطابق تفسیرى كه در اصول كافى از قول امام معصومعلیه السلام در1-در این آیه آمده است درباره مردم تا هنگامى كه چگونگى كارشان معلوم نشده جز به خیر سخن نگویید.
2- آیه شریفه «و اجتنبوا قول الزور» یعنى از سخن دروغ و افترا بپرهیزید.
3-آیه شریفه «ان بعض الظن اثم» یعنى همانا برخى از گمانها، گناه است.
ب: روایات - در خصوص اعتبار اصل صحت، روایات فراوانى وارد شده است كه به برخى از آنها نیز اشاره مىشود
1- در اصول كافى از امیرالمؤمنین علىعلیه السلام، نقل شده است كه آن حضرت فرمودند:
ضع امر اخیك على احسنه حتى یاتیك ما یقلبك عنه و لاتظنن بكلمة خرجت من اخیك سوء و انت تجد لها فى الخیر سبیلا : یعنى كار برادر دینى خود را به بهترین وجه تاویل كن تا آنگاه كه از او رفتارى آید كه باورت را دگرگون كند و نیز به گفتار برادرت تا وقتى كه تفسیر نیك مىتوانى كرد، گمان بد مبر.
2- از امام صادقعلیه السلام، روایت است كه به محمد بن فضل فرمود: یا محمد كذب سمعك و بصرك عن اخیك و ان شهد عندك خمسون قسامة انه قال و قال لم اقل و صدقه و كذبهم.
یعنى گوش و دیدهات را در مورد برادر خویش، تكذیب كن، اگر پنجاه نفر بگویند كه وى چنان گفت او بگوید من نگفتهام، سخن وى را درست پندار و آن دیگران را باور مكن.
3- در خبر مستفیض دیگرى آمده است كه مؤمن، برادر خود را متهم نمىكند و هركس برادر خود را متهم دارد، ایمان از دلش ناپدید مىشود چنانكه نمك در آب حل و ناپدید مىگردد.
استاد محمدجواد مغنیه در این باره مىگوید: از اخبار مذكور چنان مستفاد مىگردد كه اسلام گویى در دل كافر هم نور ایمان مىجوید و از دروغگو نیز انتظار راستى دارد و این باید مایه عبرت كسانى باشد كه بىدرنگ و بدون تامل، مردم را به فسق و نابكارى متهم مىكنند و یا به كفر و بىدینى منسوب مىدارند این اصل، مبتنى بر مصالح مسلمانان است زیرا چنانچه در زندگى روزمره، اصل را برفساد قرار دهیم و در كلیه اعمال و افعال مردم، تفحص و تجسس كنیم و با هر پدیدهاى با شك و تردید مواجه شویم، قوام و استقرار نظام مدنیت و اجتماع از بین مىرود و در امور روزمره مردم، اشكالات اساسى بروز مىكند. اسلام براى جلوگیرى از این مفاسد به مسلمانان دستور مىدهد اعمال مردم را مادامى كه خلافش از طریق ادله به اثبات نرسیده است، باید حمل برصحت كنند و محكوم به حلیت و مشروعیت نمایند
2- اصل صحتبه مفهوم وضعى
معناى دیگر اصل صحت، صحت در برابر فساد است كه حكمى وضعى به شمار مىآید; بدین مفهوم كه باید رفتار فرد مسلمان را نوعى تفسیر كنیم كه از آن آثار صحیح شرعى به بار آید. در اصل صحتبه معناى تكلیفى، اشخاص موظف بودند اعمال دیگران را بر صحتیعنى مشروعیتحمل كنند و بیش از این دیگران ناصالح پنداشته نشوند براجراى این اصل، آثارى مترتب نبود; مثلا اگر سخنى از فرد مؤمنى بشنویم و شك كنیم كه سلام مىدهد یا ناسزا مىگوید در حمل بر صحت در این جا استفاده نمىشود كه جواب سلام واجب است ولى در معناى اخیر نوع تلقى نسبت به اعمال دیگران در انجام یا اسقاط تكالیف و تنظیم روابط عبادى یا حقوقى مؤثر است. به تعبیر دیگر، اصل صحت در معناى تكلیفى، بیشتر، جنبه اخلاقى و روانى داشت، در حالى كه در مفهوم وضعى، آثار و نتایج عملى بر آن مترتب است; مثلا اگر عقد یا ایقاعى توسط شخصى صورت گرفتیا از فرد مسلمان، عبادتى انجام پذیرفت كه درستى و نادرستى آن براى دیگران، آثار و نتایجى به بار مىآورد، همچون نماز میت كه چنانچه درست انجام گیرد، موجب سقوط تكلیف از دیگران مىشود، مطابق اصل صحتباید عقد و ایقاع و یا عبادت او را درست و موافق آداب و احكام شرع و قواعد اسلام به شمار آوریم. این معنا از صحت است كه عمدتا در مسائل حقوقى مورد بحث واقع شده و مقصود اصلى از قاعده مزبور است
ادله اصل صحت در مفهوم وضعى
1- اجماع:با تحقیق و تتبع در آثار فقها در مىیابیم كه در زمینه پذیرش اصل صحت، اتفاق نظر وجود دارد و این خود حاكى از اجماع بر اعتبار اصل مذكور است ولى با توجه به وجود ادله دیگر در این اصل، اجماع چندان ارزش استقلالى ندارد چرا كه اجماع، اصطلاح اصولى نیست كه كاشف از قول و فعل و تقریر معصوم باشد بلكه مستند به دلیل سیره عقلا و پارهاى از آیات و روایات است و به این نوع اجماع، اجماع مدركى گویند كه حجت نیست.
2- سیره عملى مسلمانان بلكه كافه عقلا بر ترتیب آثار عقود و نیز حمل بر صحت در اعمال دیگران است. روش عقلا در همه كشورها و جوامع در تمام اعصار و ادیان مختلف، این بوده است كه اعمال دیگران را حمل بر صحت كنند مگر این كه به دلیل، خلاف آن ثابتشود چون این روش در شریعت اسلام نیز جارى بوده و مورد ردع و منع شارع مقدس هم واقع نشده است.
نتیجه مىگیریم كه بناى عقلا از جمله دلایل اصل صحتبوده و بلكه عمدهترین دلیل در این مبحث، همین دلیل است چه این كه اگر این اصل در اجتماعات و زندگى بشر معتبر نباشد، بازار و روابط مسلمانان مختل گردیده، نظام اجتماعى آنها روبه اضمحلال مىرود.
3-دلیل عقل: طبق قواعد عقلى، اصل صحت را باید در زندگى روزمره، جارى ساخت زیرا در غیر این صورت، امور مردم دچار اختلال مىشود و هرج و مرج در جامعه پیش مىآید. اصل مذكور در سراسر زندگى مردم، داراى آثار عملى است و كلیه روابط معاملاتى و عبادى مردم را شامل مىشود. در خصوص قاعده ید از حضرت صادق (ع) روایتشده است كه آن حضرت فرمودند: لو لم یجز هذا لم یكن للمسلمین سوق; یعنى اگر این امر جایز نمىبود، براى مسلمانها بازارى باقى نمىماند. اصل صحت و كاربرد و اهمیتش در زندگى روزانه مسلمانان به مراتب بیشتر از قاعده ید است زیرا در واقع، اعتبار و صحتید، یكى از وجوه و مظاهر اصل صحت است. اگر اصل صحت را جارى ندانیم، لازم مىآید در بسیارى از امور، اختلال ایجاد شود; مثلا در مراسم عبادى روزانه با شك صحت در قرائت امام جماعت از اقتدا به او خوددارى كنیم، یا به هنگام خرید گوشت از بازار شك كنیم كه آیا به ذبح شرعى استیا خیر؟ و همینطور در همه كارهاى اجتماع با دیده شك و تردید نگاه كنیم. شارع مقدس، این مقدار تكلیف مشكل را بر مكلفین مقرر نداشته است. بنابراین، طبق موازین عقلى و منطقى و براى جلوگیرى از اختلال در نظام حیات اجتماعى و اقتصادى روزمره مردم، اصل صحت، مطابق عقل، امرى است معتبر كه فقدان آن باعث هرج و مرج مىگردد.
4- ظهور حال مسلمان: دلیل دیگرى كه مىتوان در این باره ذكر كرد، این است كه ظهور حال مسلمان چنین اقتضا مىكند كه شخص مسلمان به علت پایبند بودن به احكام و مقررات اسلامى، مرتكب خلاف شرع نمىشود. بنابراین، اعمال وى را باید حمل بر صحت كنیم. همانطور كه در معناى اول اصل صحت گفته شد، فطرت اولیه هر آدمى، پاك و درست است و این موضوع در فرد مسلمان و متدین به آیین مقدس اسلام، بیشتر متجلى مىگردد. ظاهر حال مسلمان، اقتضا دارد كه كار خلاف شرع از او صادر نشود و اصل بر این است كه هر عملى كه انجام مىدهد، مطابق مقررات و ضوابط مذكور است. البته باید متذكر شویم كه این استدلال با بناى عقلا فرق دارد. آنچه در سیره و بناى عقلا گفتیم، این بود كه عقلا در برخورد با رفتار دیگران، اصل را بر صحت و جواز مىگذارند ولى در این جا، فرض این است كه مسلمان، تابع ضوابط و مقررات شرعى است و خلاف آن را مرتكب نمىشود; مثلا اگر عقدى یا ایقاعى مثل نكاح یا طلاق واقع مىشود، تردید حاصل شود كه در نكاح و طلاق مذكور، شرایط صحت عقد و ایقاع مذكور واقع شده استیا نه؟
بنا بر اصل فوقالذكر، عقد و ایقاع انجام شده باید صحیح تلقى گردد به دلیل این كه شخص مسلمان از آن جا كه مسلمان است، اصل در عمل او این است كه پایبند به مقررات اسلامى باشد
این متن فقط قسمتی از بررسى قاعده فقهى اصاله الصحه و تعارض آن می باشد
جهت دریافت کل متن ، لطفا آن را خریداری نمایید
قیمت فایل فقط 5,900 تومان
برچسب ها : بررسى قاعده فقهى اصاله الصحه و تعارض آن , بررسی , قاعده فقهى اصاله الصحه و تعارض آن , تعارض , دانلود